لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
مقدمه:
افتخار هر ملت و کشور به چهره های علمی و شخصیتهای برجسته آن است درخشیدن اختران فروزان در آسمان تاریخ و فرهنگ هر جامعه نشان استعداد ها توانمند ها و بالندگی هایی است که در جوهره و نهاد آن جامعه و مردمش نهفته است این گنجه هایی پنهان و ذخیره های نهفته در سیای مفاخر علمی و مولفان و مصلحان جلوه می کد با این حساب بازنگری به اینگونه شخصیت ها توجه به گنجینه های گران قیمت و پشتوانه های فرهنگی یک امت است و چه چیزی جز این نگاه و شناخت می تواند فرزندان این آب وخاک وارثان یک مکتب و میهن و (غنای شخصیت) و (اعتماد به نفس) بخشد و آنان را در مسیر ایستادن در برابر طوفان های مهاجر و سیلابهای خانمان برانداز به مقاومت و مرزبانی و دفاع از (هویت مستقل) خویش فرا خواند؟ راستی.... دریع نیست که از چهره های افتخار آفرین خویش که (گذشته) تاریخ و علوم فرهنگی اسلامی ما را به (امروز) پیوند بدهند بیگانه باشیم. اینک باغرور و سر بلندی (داشته) های خود را در(بازارجهانی فرهنگ و اندیشه) عرضه می کنیم و دیگر آنچه را (خود) داریم از بیگانه تمنا نمی کنیم و به گوهرهای خویش می نازیم و می بالیم و در پی گم شدگان لب دریا نیستم بر این نعمت بزرگ خدای را سپاس فراوان.
سخن گفتن از تاریخ معاصر ایران حوادث و رویداد ها و تحولات و تغییرها و شرح احوال و بررسی آراء و اعمال رجال و شخصیتهای آن از جمله شهید مدرس بدون در نظر داشتن خطوط اصلی آن چه بر آن سامان حداقل از دوران تاج گذاری فتحعلی شاقاجار (1212ق) مصادف است با تشدید رقابتهای مستعمراتی دولتهای اروپایی و کشیده شدن آن به مرزهای ایران و فروافتادن کشور در دایره سیاست بین الملی و منارعات آن ناممکن می نماید.
ولادت...
سید حسن مدرس با شرح حال مختصری از خود در سن 60 سالگی بنا به خواسته یکی از روزنامه های عصر تحریر فرمود. و در همان روزنامه به چاپ رسیده است وی در سال 1287 ه.ق در قریه سرابه کچو از توابع اردستان دیده به جهان گشود. پدرش سید اسماعیل، جدش میر عبدالباقی از طایقه میر عابدین از سادات طباطبائی و در اصل از اهالی زواره اصفهان مهاجرت کرده و نزد جد پدری خود میر عبدالباقی، جهت فراگیری معلومات اولیه و کسی تربیت دینی سکونت گزید. هشت سال بدین منوال گذشت و مقارن با چهارده سالگی برحسب وصیت پیشین جد خود جهت تحصیل علوم دینی عازم اصفهان شد، مدت سیزده سال درآن شهر سکونت نبوده و در این مدت از قریب سی نفر از استاتید ادبیات عرب، مفقول (فقه و اصول) و معقول (فلسفه) استفاده کرد. از جمله اساتید او در اصفهان، مرحوم میرزا عبدالعی هرندی، جهانگیر خان قشقائی و آخوند ملامحمد کاشانی بودند که مدرس نزد شخص نهضت منقول و نیز دو نفر اخیر علوم معقول را فراگرفت وی هر سه نفر را به ریاضت و زهد توصیف می کند. بعد از واقعه تنباکو، در سال 1272 به عتبات عالیات مهاجرت نموده، به محضر آیت الله حاج میرزا حسن شیرازی، مصدر فتوای سیاسی و حرمت تنباکو، شریف حاصل کرده محضر اکثر بزرگان آن سامان را نیز درک کرد و عمدتا از دو استاد بزرگ آن عصر ملامحمد کاظم خراسانی (اصول معروف و مولف کنایه الاصول) و آیت الله سید محمد کاظم یزدی (فقیه عالیقدر و مولف عروه الوثقی) استفاده کرد وی در این مدت از همسر و فرزندان خود دور بود. در سال 1289 که مقرر شد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 35 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
تاثیر متقابل جهان بینى و علم اخلاق
بین جهانبینى و علم اخلاق تاثیر و تاثر متقابل وجود دارد; زیرا از یک سواخلاقیات (علم اخلاق) مانند منطقیات، طبیعیات و ریاضیات از علوم جزئىاست و زیر پوشش «علم کلى» (جهانبینى) قرار دارد; چون این علم موضوعخود راکهنفس و قواى آن است اثبات مىکند ، چنانکه بخشى از اینها را همعلوم طبیعى اثبات مىکند، و از سوى دیگر علم اخلاق نیز درباره جهانبینىاظهار نظر مىکند; به این معنا که در علم اخلاق، ثابت مىشود جهانبینى توحیدى، خیر، ملایم با روح و امرى ارزشى و کمال روح است ولىجهانبینى الحادى، شر، زیانبار و قبیح است و براى روح پیامد ناگوارى دربر دارد.
در علم اخلاق، علوم نافع از علوم غیرنافع شناخته مىشود. پیغمبر اکرمصلى الله علیه و آله و سلم به ذات اقدس اله پناه مىبرد و مىفرماید: «اعوذ بک من علم لا ینفع، وقلب لا یخشع، ونفس لا تشبع» چون علوم از نظر نفع و ضرر به چند قسم تقسیم مىشود، بعضى از علمها نافعند و بعضى نه; بعضى از علوم مانند علوم الحادى، نه تنها نافع نیستند بلکه ضرر هم دارند و بعضى از علوم نه نافع هستند و نه ضار، مانند تاریخ بعضى از اقوام جاهلى که هیچ نکته آموزندهاى در دانستن آن وجود ندارد و هیچ اثر فقهى هم بر آن مترتب نیست.
البته برخى از بخشهاى علم تاریخ و نسب، فواید فراوانى دارد و از علوم نافع به شمار مىآید اما آشنایى با قواعد علمى مربوط به انساب و تاریخ اقوامى که آثار علمى یا صنعتى و هنرى از خود به یادگار نگذاشتند، صرف بیهوده عمر و اتلاف وقت است و مصداق علمى است که رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم و امام هفتم (علیه
2
السلام) در باره آن فرمودهاند: «لا یضر من جهله ولا ینفع من علمه») .
بعضى از علوم فى نفسه نافعند ولى چون به مرحله عمل ننشستهاند علم نافع به شمار نمىآیند و این همان است که در بیان حضرت على (علیه السلام) آمده: «لا تجعلوا علمکم جهلا ویقینکم شکا اذا علمتم فاعملوا واذا تیقنتم فاقدموا» (4) و نیز مىفرماید: «رب عالم قد قتله جهله وعلمه معه لا ینفعه» (5) . بعضى از دانشمندان در عین حال که عالمند، جاهلند. چون عاقل نیستند کشته جهلند و علم آنان به حالشان نافع نیست. کسى که علم را براى مقامهاى دنیا، جلب توجه و احترام مردم و یا برخوردارى از زرق و برق بیشتر طلب کند، خود را ارزان مىفروشد. او عالم است ولى عاقل نیست. و دیگران که راه دنیا را طى کردهاند، بیشتر و بهتر از این شخص، حطام دنیا را فراهم کردهاند و از آن لذت مىبرند. پس این گونه از علوم هم علوم غیر نافع به شمار مىآید.
نیز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه «همام» در وصف متقیان مىفرماید: «ووقفوا اسماعهم على العلم النافع لهم» و این تنها در باره سامعه نیستبلکه در مورد سایر اعضا هم هست، یعنى جز به علم نافع، به چیز دیگرى گوش نمىدهند; به این معنا که الفاظ آن را مىشنوند و معانى را ادراک مىکنند ولى وقتى سودمند نبودن آن را ببینند رها مىکنند; مثلا، درسوره «زمر» مىفرماید: «فبشر عباد× الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» (7)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
مقدمه:
اندیشه نجات و اشاره به موعودی که در پایان جهان خواهد آمد و نظامی منطبق با قوانین الهی و آسمانی خواهد ساخت ، بطور کلی ادیان وجود دارد. اما این که ویژگیهای این موعود چیست ،کی ، کجا ظهور خواهد کرد ،در همه اینها یکسان نیست . آن چه در این اندیشه مشترک است این است که نجات دهنده آخرالزمان از خاندان نبوت است و این نجات بخش پسندیده ، تقوا ، دانش و همه صفات نیکو آراسته و از بدیها و زشتیها مبر است . به طور کلی وصف جهان انتظار در ادیان مختلف الگوی واحدی دارد ، جمله ای است که در زمینه های فردی ، اجتماعی ، سیاسی اقتصادی ، علمی و فرهنگی به ابتذال کشیده شده است و خرابی و تباهی در آن روز به روز بالا میگیرد تا به اوج خویش برسد و آن گاه است که فرج نزدیک میشود .
مهدی موعود در دین درمسیحیت (عهد دین) :
امید بستن به جهان روشن و نورانی که در آن آدمی بر همه خواسته های خود کامیاب شود و از گناهان پاک و از همه بستگیهای مادی و جلوه های ناخوب آن رهایی یابد و ایمان به وجود نجات دهنده ای که برآورنده این آرزو ها و نیاز هاباشد در کتاب عهد دین آشکارا دیده میشود . جهان مطلوبی که همه خواستار آن هستند و برای رسیدن به آن در تلاش هستند با همت و کوشش والای نجات بخشان راستین نظام میگیرد و تحقق میپذیرد.
نجات دهنده واقعی خدای مقتدر دانا و آگاه بر همه چیز است که به بندگان خود نیروی نجات روحانی میبخشد و خدا و نجات بخشی وجود ندارد. زیرا من خدای تو و قدوس اسرائیل نجات دهنده تو هستم.
1
مقدمه:
اندیشه نجات و اشاره به موعودی که در پایان جهان خواهد آمد و نظامی منطبق با قوانین الهی و آسمانی خواهد ساخت ، بطور کلی ادیان وجود دارد. اما این که ویژگیهای این موعود چیست ،کی ، کجا ظهور خواهد کرد ،در همه اینها یکسان نیست . آن چه در این اندیشه مشترک است این است که نجات دهنده آخرالزمان از خاندان نبوت است و این نجات بخش پسندیده ، تقوا ، دانش و همه صفات نیکو آراسته و از بدیها و زشتیها مبر است . به طور کلی وصف جهان انتظار در ادیان مختلف الگوی واحدی دارد ، جمله ای است که در زمینه های فردی ، اجتماعی ، سیاسی اقتصادی ، علمی و فرهنگی به ابتذال کشیده شده است و خرابی و تباهی در آن روز به روز بالا میگیرد تا به اوج خویش برسد و آن گاه است که فرج نزدیک میشود .
مهدی موعود در دین درمسیحیت (عهد دین) :
امید بستن به جهان روشن و نورانی که در آن آدمی بر همه خواسته های خود کامیاب شود و از گناهان پاک و از همه بستگیهای مادی و جلوه های ناخوب آن رهایی یابد و ایمان به وجود نجات دهنده ای که برآورنده این آرزو ها و نیاز هاباشد در کتاب عهد دین آشکارا دیده میشود . جهان مطلوبی که همه خواستار آن هستند و برای رسیدن به آن در تلاش هستند با همت و کوشش والای نجات بخشان راستین نظام میگیرد و تحقق میپذیرد.
نجات دهنده واقعی خدای مقتدر دانا و آگاه بر همه چیز است که به بندگان خود نیروی نجات روحانی میبخشد و خدا و نجات بخشی وجود ندارد. زیرا من خدای تو و قدوس اسرائیل نجات دهنده تو هستم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
یکى از دانشهاى مفید، علم «اخلاق» است. این واژه، جمع«خلق» استبه معناى خوى، طبع، سجیه و عادت. موضوع این علم رفتار و کردار آدمى است. همه عالمان و دانشورانو فیلسوفان از روزگاران کهن تا به امروز به این رشته از دانش،علاقه و دل بستگى داشتهاند و هر یک به نحوى در باب آن سخنگفتهاند. اما اخلاق بر دو نوع است: نظرى و عملى. اخلاق نظرىدر باره پایهها و مبانى اخلاق، مفهوم تکلیف اخلاقى و مسائلى ازاین دست، بحث مىکند ; یعنى مباحثى که مستقیما به فعل اخلاقىمربوط نمىشود، اما اخلاق عملى مستقیما به خود عمل مربوط است،انجام عمل احسان، پرهیز از دروغ، غیبت، بهتان، احترام به پدرو مادر و مسائلى از این قبیل که به قصد قربت انجام مىشود درحوزه اخلاق عملى است. آن چه که براى شخص مومن ارزشمند است اخلاق عملى است، زیرا تاعمل خیر با نیتخالص، انجام نگیرد، رشد و کمال و فلاح محققنخواهد شد. هرچه ما در باره اخلاق و یا عرفان نظرى تفحص کنیم،جز انبوهى از اطلاعات و معلومات چیزى نصیبمان نخواهد شد، زیراکه قلب و دل ما از آنها بىبهره است فقط چاقى و فربهى ذهن،صورت گرفته است. این سخن به معناى بىارجى و بىمنزلتى عرفان و اخلاق نظرى نیست،چرا که آن هم در جاى خود مغتنم است، بلکه سخن در راه نجات ومسیر رشد و برآمدن انسان است. شک نیست که جمع بین اخلاق نظرى وعملى، بسیار پسندیده است و آدمى را مسلط مىکند، اما تقید برعمل و سلوک در مسیر اخلاق عملى است که انسان را از درههاىهولناک دنیا و آخرت، نجات مىدهد. سالک در مسیر اخلاق عملى، به دنبال الگو است تا بتواند از اوسرمشق بگیرد و طى طریق نماید. در مکتب ما چهارده معصوم پاکعلیهم السلام بهترین الگو براى سلوک و گام زدن در وادى اخلاقعملى هستند; همانهایى که خداوند متعال آنان را پاک گردانید وسپس اسوه قرار داد. از این رو است که در این مقاله، اشارهاىکوتاه به این الگوهاى اخلاق عملى مىافکنیم. در کلمات قصار امام على بن ابى طالب (ع) در نهج البلاغه آمدهاست که امام مىفرماید: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدابتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبهبلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس ومودبهم; هر که خود را پیشواى مردم خواهد، باید که پیش از ادبکردن دیگران به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردندیگران به کردار باشد، نه به گفتار. کسى که آموزگار و ادبکننده
یکى از دانشهاى مفید، علم «اخلاق» است. این واژه، جمع«خلق» استبه معناى خوى، طبع، سجیه و عادت. موضوع این علم رفتار و کردار آدمى است. همه عالمان و دانشورانو فیلسوفان از روزگاران کهن تا به امروز به این رشته از دانش،علاقه و دل بستگى داشتهاند و هر یک به نحوى در باب آن سخنگفتهاند. اما اخلاق بر دو نوع است: نظرى و عملى. اخلاق نظرىدر باره پایهها و مبانى اخلاق، مفهوم تکلیف اخلاقى و مسائلى ازاین دست، بحث مىکند ; یعنى مباحثى که مستقیما به فعل اخلاقىمربوط نمىشود، اما اخلاق عملى مستقیما به خود عمل مربوط است،انجام عمل احسان، پرهیز از دروغ، غیبت، بهتان، احترام به پدرو مادر و مسائلى از این قبیل که به قصد قربت انجام مىشود درحوزه اخلاق عملى است. آن چه که براى شخص مومن ارزشمند است اخلاق عملى است، زیرا تاعمل خیر با نیتخالص، انجام نگیرد، رشد و کمال و فلاح محققنخواهد شد. هرچه ما در باره اخلاق و یا عرفان نظرى تفحص کنیم،جز انبوهى از اطلاعات و معلومات چیزى نصیبمان نخواهد شد، زیراکه قلب و دل ما از آنها بىبهره است فقط چاقى و فربهى ذهن،صورت گرفته است. این سخن به معناى بىارجى و بىمنزلتى عرفان و اخلاق نظرى نیست،چرا که آن هم در جاى خود مغتنم است، بلکه سخن در راه نجات ومسیر رشد و برآمدن انسان است. شک نیست که جمع بین اخلاق نظرى وعملى، بسیار پسندیده است و آدمى را مسلط مىکند، اما تقید برعمل و سلوک در مسیر اخلاق عملى است که انسان را از درههاىهولناک دنیا و آخرت، نجات مىدهد. سالک در مسیر اخلاق عملى، به دنبال الگو است تا بتواند از اوسرمشق بگیرد و طى طریق نماید. در مکتب ما چهارده معصوم پاکعلیهم السلام بهترین الگو براى سلوک و گام زدن در وادى اخلاقعملى هستند; همانهایى که خداوند متعال آنان را پاک گردانید وسپس اسوه قرار داد. از این رو است که در این مقاله، اشارهاىکوتاه به این الگوهاى اخلاق عملى مىافکنیم. در کلمات قصار امام على بن ابى طالب (ع) در نهج البلاغه آمدهاست که امام مىفرماید: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدابتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبهبلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس ومودبهم; هر که خود را پیشواى مردم خواهد، باید که پیش از ادبکردن دیگران به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردندیگران به کردار باشد، نه به گفتار. کسى که آموزگار و ادبکننده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
22
ضرورت معاد به استناد عدالت خداوند
اعتقاد به معاد و اعتراف به روز جزا نقش سازنده ای در تربیت جان دارد و فراموشی قیامت و نسیان آخرت چه اثر سوئی در تباهی جان دارد. لذا قرآن کریم خطر تباهی مردم را در اثر فراموشی قیامت میداند فرمود: «بما نسوا یوم الحساب» - سوره ص آیه 46
.
(بمانسوا) سبب آنکه فراموش کردند (یوم الحساب ) روز شمار و جزای کردار و اعراض نمودند از ذکر آن یعنی به جهت مخالفت حق و ملازمت هوای مشعرو نسیان - روض الجنان و روح الجنان سوره ص 26
.
اینکه خداوند تعالی افراد نمونه انسانیت را در پرتو یاد معاد به مقام شامخ اخلاص نائل مینماید و میفرماید : این گروه ممتاز چون به یاد قیامت بودند به جایی رسیدهاند که از بندگان خاص خدا به شمار میروند (انا اخلصنا بخالصه ذکری الدار) چون آنها به یک وصف ویژه و خاصی موصوف بودند که آن قیامت بود ، ما آنها را جزو بندگان خالص خود قرار دادیم - سوره ص آیه 46
.
(همانا ما خالص گردانیم ایشان را به خالص کردن یاد انسرای) یعنی قرار دادیم آنان را خالص برای خودمان به اینکه برای ایشان یاد آن سرا خالص باشد. - سوره ص آیه 46
برهان رحمت که حد وسط آن رحمت خداست ، معنایش این است که رحمت خدا یک وصف عاطفی و انفعالی نیست (ربنا وسعت کل شی رحممه و علما) رحمت خدا ، رحمت انعطافی و انفعالی نیست. رحمت عبارت از عطا کردن هر کمال به هر مستعد و آماده است. هر مستعد
2
ی که پذیرای کمال باشد ، مقتضای رحمت الله این است که آن کمال را به این مستعد عطا کند. - سوره غافر آیه 7
این جمله حکایت متن استغفارملائکه است ، ملائکه قبل از در خواست خود نخست خود را به سئه رحمت و علم ستودهاند و اگر در بین این صفات خداوندی رحمت را نام برده و آن را با علم نصیحت کردند، بدین جهت است که خدا را با رحمت خود بر هر محتاجی انعام میکند و با علم خود احتیاج هر محتاجی و مستعد رحمت را تشخیص میدهد. - سوره غافر آیه 7- تفسیر کشف الاحقایق
لذا در سوره انعام جریان معاد را مطرح میکند و میگوید :(کتب علی نفسه الرحمه لیجمعکم الی یوم القیمه لا ریب فیه) چون رحمت را بر خودش تثبیت کرد ، حتما با بشر رحیمانه رفتار میکند و معنای رحمت او هم این است که هر کمالی را به مستعد و آماده آن کمال اعطا میکند و جان انسانی آماده کمال ابدی است و عالم جاوید کمال بشریت است. خدا آن کمال را به بشر اعطا خواهد کرد.
برهان عدالت
خدا عادل است و چون خدا عادل است ظلم در آفرینش نخواهد بود ، و اگر کسی ستم کرد و به کیفرش نرسد ظلم است. اگر کسی خدمت کرده به پاداشش نائل نشود ظلم است. اگر بد و خوب یکنواخت به سر بردند ظلم است، اگر زشت و زیبا یکسان قرار گیرند ظلم است و این با عدل خدا سازگار نیست. خدا چون عادل است یک موطن حسابرسی دارد که به حسابها رسیدگی می