دانلود تحقیق الگوی ترافیک مشاهده شده در صفوف بلند آزاد راه ها
دسته بندی | شهرسازی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 15 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 15 |
چکیده
آنالیز تجربی ارائه شده در این مقاله نشان می دهد که در نمونه های معین چگالی (و همچنین جریان و سرعت متوسط وسایل نقلیه) در صفوف بلند آزاد راه ها روند سازگاری را با آنچه که بوسیله تئوری هیدرودینامیک ترافیک پیش بینی شده است ارائه میدهد. این یافته اینطور نشان می دهد که ارزیابی صفوف بلند آزاد راه ها (فواصل مکانی و شرایط ترافیکی صفوف) می تواند به خوبی بوسیله این تئوری ساده توصیف شود. پس از توصیف این روند و شرایط آن برخی از مفاهیم عملی این یافته را ذکر می کنیم.
بطور کلی یافته ها از طریق بازرسی نمودارهائی که بر مبنای شمارش ترافیک آزاد راه بوسیله شمارشگرها (و همچنین تغییراتی که در آنها داده شده است) رسم شده اند به دست آمده اند. این روش تحلیل اطلاعات تابع زمانی توده وسایل نقلیه بین شمارشگرها را آشکار می کند و این مساله برای کشف روند توصیف شده لازم است.
2- پیش زمینه
در نمونه های معین، تئوری هیدرودینامیک ترافیک چگالی را در صفوف آزادراهها پیش بینی می کند که در دم بالاترین مقدار را دارد و به تدریج کاهش می یابد تا به کمترین مقدار خود درست در بالا دست دهانه (گلوگاه) می رسد. در شکل 1 این مساله توضیح داده شده است. قسمت بالایی شکل امتدادی فرضی از یک آزاد راه را نشان می دهد که در بالا دست گلوگاه تعدادی تقاطع واقع شده اند.
در این شکل گلوگاه به علت قید زمین نشان داده شده است که می تواند دلایل دیگری هم داشته باشد. ترافیک در بخشهای متشابه (فواصل بین تقاطع ها) بوسیله نموداری مشابه آنچه که در بخش پائینی شکل ترسیم شده است شرح داده شده است. ظرفیت qmax، ماکزیمم جریانی است که می تواند در هر بخش بدون در نظر گرفتن تاثیر خطوطی که از پایین دست می آیند برقرار باشد. اگر در هر صورت، صفی در پائین درست شکل گیرد و به عقب انتقال پیدا کند، جریان در همه بخشها تحت فشار قرار می گیرد و مقادیر کمتری نسبت به qmax بدست می دهد.
این جریان ها با روش ارائه شده توسط Newell (1993) به سادگی قابل تخمین هستند. تقاطع ها بصورت نقاط منفرد در طول آزاد راه مدل می شوند. بنابراین به ازاء هر رمپ، خروجی ها و ورودی ها در این نقاط موجودند. وسایلی که از یک تقاطع به منطقه صف آزاد راه وارد می شوند جریان وسایلی از تقاطع های مشابه از بالا دست می آیند را محدود می کند یعنی وسایل نقلیه رمپ ورودی فضای آماده راه را از وسایلی که از بالا دست می آیند می گیرند. بنابراین اگر در هر تقاطع نرخ وسایلی که از طریق رمپ های ورودی به آزاد راه وارد می شوند بیشتر از نرخ وسایل خارج شونده توسط رمپ های خروجی باشد، جریان در بخشهای متوالی بالا دست به تدریج کاهش می یابد یعنی جریان صف در بخش 1 برابر ظرفیت گلوگاه است، جریان در بخش 2 برابر ظرفیت گلوگاه منهای ریزش خالص از تقاطع 1 است و به همین طریق. مطابق آنچه که در نمودار شکل 1 نشان داده شده است، هر کاهش در جریان صف که در طول رخ می دهد با یک افزایش در چگالی همراه است. (این نمودار همچنین تغییرات سرعت متوسط وسایل را نشان می دهد.) به بیان دیگر، رانندگان در حین حرکت از دم صف به گلوگاه با بهبود یکنواخت شرایط ترافیک مواجه می شوند.
ممکن است وقفه ای در این روند در ناهمگونی ها (مثل تقاطع ها) رخ دهد. این در صورتی است که ترافیک در این موقعیت ها با نمودار بخشهای متشابه توصیف نشده باشد. حتی این نکته هم متصور است که ترافیک می تواند بوسیله یک ایست در بخشهائی که به قدر کافی در بالا دست گلوگاه هستند خرد شود. البته شرایطی را ذکر شد بدون شک کمیاب هستند و به آنها نمی پردازیم.
پس می توان نتیجه گرفت که جریان در بخش صف شده آزاد راه وابسته به توده وسایل نقلیه است این موضوع زمانی اهمیت عملی پیدا می کند که برای مثال طراحی مد نظر باشد. اگر انتخاب نهائی استراتژی کنترل دسترسی از طریق مطالعه رمپ باشد، طرح هندسی تغییر می کند و یا تابلوهای راهنمائی راه براساس ارزیابی توده وسایل پایه گذاری می شود.
ولیکن کاملاً واضح نیست که این روند در چگالی صفوف تا چه اندازه روی طراحی تاثیر می گذارد و هنوز هم در کتابهای ترافیک بحثی راجع به این موضوع نشده است. ولی با این همه این تئوری به خوبی تعریف شده است و انطباق آن با اندازه گیریهای واقعی در آزاد راه ها در این تحقیق انجام می گیرد.
مشاهدات ما نشان می دهد که زمانی که صف در آنسوی یک تبادل شروع به زیاد شدن می کند جریان وسایل آزاد راه در بالا دست برابر جریان همسایه پائین دست منهای جریان خالص تبادل است.
این جریان بالا دست معمولاً روند تقریباً ثابتی را نشان می دهد (علیرغم وجود نوسانات) برای دوره های زمانی طولانی. در طول این زمان ها، چگالی بخش و جریان آن ارتباط تابعی با هم دارند یعنی ترافیک در اینحالت با نمودار اساسی ترافیک همخوانی دارد. بنابراین برای همه بخشها که هندسه مشترک دارند یک منحنی داریم.
هدف ما بررسی تئوری هیدرودینامیک و کاربرد آن برای پیش بینی ترافیک معین می باشد به عبارت دیگربررسی می کنیم که این تئوری جزئیات کافی برای طراحی ارائه می دهد.
یافته ما همچنین ملاک قابل قبولی برای اینکه چه زمانی از مدلهای دیگر بسط ترافیک استفاده کنیم ارائه می دهد همچنین این روش برای یافتن مکان گلوگاه بسیار مناسب است که در این رابطه در بخش 5 توضیحات بیشتری ارائه می شود.
3- اطلاعات
اطلاعات استفاده شده در این پروژه در مدت زمان 2 روز (صبح) از امتداد
Queen Elizabet Way (شکل 2) گرفته شده اند.
شمارشگرها به شکل دوایر کوچک نشان داده شده اند. ایستگاه شمارشگرها هم در هر خط موجود است که در شکل نشان داده نشده اند. این شمارشگرها اطلاعاتی شامل شمارش وسایل نقلیه، سرعت متوسط زمانی وسایل نقلیه با وقفه های 20 ثانیهای را ضبط می کنند اعداد منتقل شده به ایستگاهها نیز نشان داده شده اند. هر یک از رمپهای ورودی شکل 2 مطالعه شده اند. به جز رمپ پائین دست شمارشگرهای 53.
شرایط این امتداد بزرگراه برای شرح دادن و ثبات روند فوق مناسب ارزیابی شدهاند. ابتدا اینکه این آزاد راه شامل سه خط عبوری بدون ناهمگونی آشکار است. دیگر اینکه در طول ساعت اوج این آزاد راه، تعداد وسایل ورودی به آزاد راه از طریق رمپهای ورودی بیش از تعداد وسایل خروجی است. بالاخره اینکه اثبات خواهیم کرد که گلوگاه در جایی بین شمارشگرهای 51 و 52 رخ می دهد.
زیرا گلوگاه در جائی پائین دست رمپ و بدون ناهمگونی تشکیل می شود.
زمانی که صف از این گلوگاه در طول آزاد راه زیاد می شود، اندازه گیری چگالی جریان (متوسط) در هر یک از 5 بخش هاشور خورده (شکل 2) انجام شده است. این 5 بخش با شماره های 1 تا 5 که در جهت بالا دست افزایش می یابند نشان داده شدهاند. سه عدد از این بخش ها (بخش 2و4و5) بدون ناهمگونی هستند و دو عدد دیگر (بخش 1و3) دارای رمپ ورودی در بالا دست هستند. از اندازه گیری بدست آمده در مرز بخشها برای رسم منحنی ها استفاده می شود.
فایل ورد 15 ص
دانلود تحقیق اکوسیستم طبیعی شهر تهران جهت اوقات فراغت
دسته بندی | شهرسازی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 98 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 156 |
فصل اول : مقدمه
افزایش امکانات مادی، کاهش زمان کار روزانه ، افزایش تعطیلات هفتگی و سالانه ، پیدایش سالهایی در دوران جوانی که فرد با فقدان و یا کمی مسئولیت روبروست و در مجموع توجه بشر به زمان فراغت به عنوان بخشی جدی از دوران زندگی ، این پدیده را در جایگاهی قرار داده است که بی توجهی به آن علاوه بر ایجاد ضایعات و آسیب های اجتماعی ، موجبات نارضایتی جامعه را نیز فراهم خواهد نمود . افزایش اوقات فراغت از 3 سال در جامعه کشاورزی به 12 سال در جامعه صنعتی و حتی 19 سال در جامعه فراصنعتی در طول عمر یک نسل امروزی نسبت به سادگی بتوان از آن چشم پوشید. تأثیر بهره بردادری مطلوب از این بخش از زندگی ، در پرورش انسان و رشد و شکوفایی شخصیت وی و در نهایت تکامل جامعه به حدی است که برخی تمدن جدید را « تمدن فراغت » نامیده اند. ( ساورخانی ، 1370 ، 764 )
در شهرهای بزرگ تراکم بالای ساختمان ، کمبود و قیمت بالای زمانی ، مانعی بر سر راه ایجاد اماکن ورزشی ، تفریحی و گردشگری برای رفع نیاز ساکنین شهر می باشد . از اینرو توجه به زمینهای حاشیه شهر و حتی مناطق خوش آب و هوای حومه شهرها به عنوان روشی جایگزین ، مورد توجه قرار گرفته است . در ایران خلأ قدرت اداری موجود در این زمینه یکی از موانع اساسی پرداختن به این امر است . بدین معنی که شهرداریها خود را در چارچوب محدوده قانونی شهر موظف و مکلف به برنامه ریزی می بینند و فراتر از آن را در خارج از حیطه مسئولیتی خویش می دانند . ازدحام جمعیت در ایام تعطیل در پارکها و فضاهای تفریحی داخل شهر و نیز خروج صدها هزار نفر از ساکنین در تعطیلات پایان هفته به حومه های شهر و پناهگیری در دامان طبیعت نمودهایی است از کمبود امکانات تفریحی شهر و نیز خستگی از دغدغه های زندگی شهری که لزوم توجه به امکانات تفریحی شهری را اشعار می دارند .
شهر تهران به صورتی شگفت آور تمام مراحل تحول و توسعه شهری را در طول کمتر از نیم قرن از سر گذرانیده و اینک به یکی از بیست کلان شهر پر مسأله جهان تبدیل شده است .
محدوه تهران قدیم تا شصت سال پیش فقط چهار درصد از سطح تهران امروزی را دارا بوده است . رشد و توسعه این شهر تا جنگ جهانی دوم بطور آرام و یکنواخت بوده اما توسعه آن بعد از جنگ سرعت بیشتری گرفته و در سال 1354 به حدود 12 برابر افزایش یافته در حالیکه توسعه آن در سراسر دوره قاجاریه فقط چهار برابر بوده است . در روند این تحول سریع و ناموزون ، چشم انداز جغرافیایی و خاستگاه طبیعی تهارن با تغییرات ویرانگر و انواع عدم تعادل روبرو گردیده است . گسترش خزندة شهر به دامنه های کوهستانی البرز و دشتهای سرسبز جنوبی و ادغام صدها روستا و هکتارها باغ و مزرعه در پیکر آن ، تمام حیات شهروندان را به مخاطره افکنده است .
در گذشته آلودگیهای زیست محیطی تهران بسیار محدود بوده بطوریکه از سده هشتم تا سده سیزدهم تهران بقدری مشجر و سر سبز بوده که آن را به باغ گلزار و چنارستان و همچنین به بهشت پریان توصیف کرده اند .
در سه دهه اخیر به علت گسترش بی رویه تهران بیش از 300 هکتار از اراضی کشاورزی داخل محدوده 5 ساله و 2000 هکتار از اراضی محدوده 25 ساله به مصارف ساختمان های شهری رسیده است .
با توجه به شرایط حساس زیست محیطی و کالبدی تهران از یک سو ، و نیازهای روز افزون اجتماعی و فرهنگی مردم به فضاهای باز شهری از سوی دیگر ، ضرورت بازنگری ، سازماندهی و نظام بخشی به این فضاها ، روز به روز بیشتر احساس می شود . بنابراین لازم است که در چارچوب برنامه ها و طرح های کلان شهر تهران ، برنامه ریزی برای فضاهای باز و سبز ، به عنوان یک بخش مستقل در برنامه ریزی شهری ، مدنظر قرار گیرد و راهبردهای نوین و مناسب برای آن ارائه گردد .
با توجه به وضعیت اکولوژیکی منطقه ، خشکی اقلیم ، گرد و غبار کویری ، فشردگی بافتهای مسکونی و میزان زیاد آلودگی هوا و صدا ، ضروری است که برنامه های مربوط به توسعه فضای سبز ، نه فقط به صورت توسعه سطوح سبز پراکنده در داخل شهر ، بلکه به عنوان یک نظام هماهنگ متشکل از انواع فضاهای باز و سبز درون شهری ، حاشیه شهری و برون شهری توسعه و انتظام پیدا کند .
پهنه جغرافیایی تهران با قرار گرفتن میان سلسله جبال البرز و دشت کویر از یک طرف ، دو رودخانه بزرگ کرج و جاجرود از طرف دیگر ، از تنوع محیطی و اقلیمی ویژه ای برخوردار است .
دامنه های سرسبز و دره های پر آب کوهستانهای شمالی تهران از چنان ارزشهای طبیعی، جاذبه های محیطی و چشم اندازهای بدیع برخوردار است که بایستی به عنوان ذخائر طبیعی و ثروت ملی برای حال آینده مورد حفاظت و احیاء قرار گیرد . دره های شمالی تهران مانند سوهانک ، دارآباد ، دربند ، درکه ، فرحزاد و کن ، از دیر باز به عنوان تنفس گاه شهر و بستر تماس مردم با طبیعت مورد استفاده بوده است . اما متأسفانه در طول چند دهه گذشته دامنه های البرز به نحو شتابناک مورد هجوم ساخت و سازهای بی رویه و تجاوز سوداگرانه قرار گرفته است . خوشبختانه در سالهای اخیر ، همراه با تحول دیدگاهها در برنامه ریزی و مدیریت شهری در تهران و با توجه به رشد آگاهی زیست محیطی مردم ، اندیشه ها و تصمیمات مربوط به ایجاد پیوند میان شهر و طبیعت و ساماندهی دره های شمال تهران قوت گرفته است . طرح « سازماندهی و طراحی شهری محور تفریحی فرحزاد » نیز به همین منظور در دست تهیه قرار گرفته است .
1 ـ 1 ـ اوقات فراغت
اوقات فراعت دلپذیرترین اوقات آدمی است . بخشی از عمر او که از آن خود اوست . ساعاتی فارغ از کار روزانه و رنج ایام که مصرف آن چیزی می کند که خود می خواهد ، خود بر می گزیند و اگر عاملی بیرون از او دخالت نکند ، به رضا و رغبت دل می گذراند . این لحظات برای عالمان دقایق تعمق ، برای هنرمندان زمان پدید آوردن و برای بی فکران و بی هنران ملال آورترین اوقات است . از اینروست که این اوقات برای عده ای بارور و شوق انگیز و برای عده ای مفسده انگیزترین اوقات است . زمان عظیمی که یک سوی آن بارو کردن عمر و زندگی و سوی دیگر آن ضایع شدن و هدر رفتن لحظه های شیرین و زود گذر است . اوقات فراغت نزدیکترین پیوند را با زندگی معنوی و فرهنگ دارد . اوقاتی که به میل و اختیار در راه آموختن ، آفریدن ، ساختن ، پژوهش ، تربیت ، مشارکتهای داوطلبانه اجتماعی ، خدمات رایگان انسانی ، گسترش افقهای فکری و در بسیاری از عرصه های دیگر زندگی صرف می شود ، تبعاً ارتباط آن با حیات معنوی و فرهنگی جامع تنگاتنگ است . ( عمران ، ؟ 1 ، 3 )
تفریح مجموعة اشتغالاتی است که فرد کاملاً با رضایت خاطر برای استراحت یا کسب انرژی ، توسعة آگاهانه یا فراگیری غیر انتفاعی و مشارکت اجتماعی داوطلبانه ، بعد از رهایی از الزامات شغلی ، خانوادگی و اجتماعی به آن می پردازد ، اوقات فراغت مدت زمانی است که کار شخصی به عهده انسان نبوده و فرد در آن به فعالیتهای دلخواه خود می پردازد که این موجب پرورش استعداد ، شکوفایی شخصیت و برآوردن نیازهای جسمی و روحی و اجتماعی می گردد . ( شهابی ، 1366 ، 7 ، 8 )
نظریات مرتبط با فراغت
به طور کلی در رابطه با پیدایش فراغت و گرایش انسان به آن سه نظریه عنوان می شود :
« مورتین لازواروس » روانشناس آلمانی ، عامل تفریح را نیاز بشر به استراحت و جبران خستگی بیان می کند . لازم به ذکر است که افرادی مثل « گروس » در مورد پیدایش تفریح و بازی نظری بنیامین دارند ، یعنی ضمن قبول نظریه مربوط به غریزی بودن تفریح ، فرضیه استراحت و رهایی از مسئولیت ها و کسب لذت را نیز قبول دارند . ( حمید و نتایج ، 1380 )
اهداف گذران فراغت
اوقات آزاد هر شخص متعلق به خود اوست و خود می داند که چگونه از آنها و در چه کارهایی استفاده کند . آنچه میان این اوقات مشترک است ، همین آزادی فرد در رسیدن به امور دلخواه است و بالتبع نتیجة آن راحتی خیال و امنیت ، استراحت و آرامش ، تنوع و دوری از تکرار ، خلاقیت و در مجموع فرصتی برای روح تشنة انسان است برای تفکر مجدد با نگاهی محیط بر وجود خود .
هر چه زندگی شهری ریشه دارتر باشد ، مشکلات ناشی از آن بیشتر و عمیق تر است . چنانچه کشورهای اروپایی و آمریکایی ، با این بحران از سالها قبل مواجه بوده اند و هم اکنون تفریح و آسایش شهروندان از ارکان اساسی برنامه ریزیهای کلان آنها بشمار می رود .
حال اگر به انسان به دیده موجودی بنگریم که نباید زیر چرخ دنده های تمدن خرد شود ، باید به تمایلات و خواسته های روحی و جسمی او در زمانی که فارغ از وظایف معیشتی و زیستی خود می باشد ، اجازه بروز داد . در حقیقت همتی که فرد در زندگی مصروف می دارد باید در این ساعت شکوفا شود ، تفکر با ارزش او در این زمان صورت پذیرد و بتواند به امور دلخواه خود بپردازد .
در وراء این سه حالت تفریح ، سه پدیده مشترک و هم معنی وجود دارند : تفریح ، آزادی و حق انتخاب .
انسان آگاهانه یا ناآگاهانه انتخاب می کند و وقت های آزاد خود را طوری معین می کند تا برای اعصابش که در اثر فعالیتهای اجباری زندگی روزانه ، کار ازدحام و خستگی ناشی از فشردگی بی حد محیط زندگی شهری آرامش دهنده بوده و باعث تعادل فیزیکی ـ روانی گردد . جفر دومازیه ( jaffre Damazedier ) سه عامل اصلی وقت آزاد را مشخص می کند :
1 ـ رفع خستگی : در وقت آزاد برای رهایی از خستگی شامل : استراحت ، سکوت ، بیکاری ، مشغولیات بدون هدف معین و اعمال بدون اجبار عینی .
2 ـ سرگرمی : برای رهایی از دلتنگی برای دوری از محل کار شامل : رفتن به مسافرت ، تغییر محیط ، جستجو و یا حتی تصورات ذهنی .
3 ـ انبساط خاطر : برای رهایی از خستگی فکری و یکنواختی روزانه و در نتیجه پرورش جسم و روان و شکوفایی شخصیت و فرهنگ انسانی . ( کاندیلیس ، ؟ )
ویژگیهای فعالیتهای فراغتی
اوقات فراغت را می توان زمانی دانست که فرد در آن به فعالیتها و اشتغالاتی می پردازد که به میل خود به منظور استراحت ، تفریح ، سرگرمی ، افزایش معلومات و یا توسعه مهارتها برگزیده است .
امروزه فراغت به عنوان اصلی که جای مشخصی در اوقات شهروندان پیدا کرده دارای اهمیت زیادی است و دارای ویژگیهای ذیل می باشد :
چهار ویژگی اصلی فراغت از نظر دو مازیه عبارتند از :
مقاصد فراغت را می توان به هفت دسته تقسم نمود :
1 ـ استراحت و تجدید قوا
2 ـ بازی و تفریح
3 ـ کسب اطلاع و تکمیل معلومات شخصی
4 ـ پرورش و شکوفایی شخصیت
5 ـ نشست و برخاست با همگنان
6 ـ کار خلاق و ایجاد آثار
7 ـ طلب رهایی از مادیات زندگی و گریز از توهم
اوقات فراغت به گفته آلتان (Altan) دارای کارکردهای مثبت زیر است :
کار دلخواه و آزاد در وقت آزاد
کار دلخواه یعنی فعالیتی که انسان با میل شخصی و فارغ از وظایف شغلی ، تعهدات خانوادگی و نیازهای شخصی اولیه مثل : خواب ، خوراک و حمام و بطور کلی هر کاری که با آزادای درونی و میل قلبی و باطنی انجام می دهد . این فعالیت سطوح مختلف دارد و از آفرینشهای علمی و هنری تا کارهای ضد اجتماعی را در بر می گیرد : اوج آن فعالیت دانشمند ، هنرمند ، نویسنده و یا فیلسوفی است که بنا بر نیاز دورنی اش به تحقیق و آفرینش دست می زند . پس از آن فعالیتهایی مثل کتاب خواندن ، رفتن به سینما ، تماشای فوتبال و یا بازی کردن قرار می گیرد و در پایین این طیف ، فراغت منفی و ناسالم است مانند تبهکاری اجتماعی ، اعتیاد ، بزهکاری و تشکیل باندها و گروههای ضد اجتماعی .
از آنجا که گذران فراغت در فضا اتفاق می افتد ( خصوصاً فراغت پویا ) با برنامه ریزی فضایی ارتباطی نزدیک دارد . هر نوع فعالیت فراغتی مانند تماشای تلویزیون در خانه ، رفتن به پارک ، قدم زدن ، دوچرخه سواری و بازدید آثار تاریخی به فضا مربوط می شود . بنابراین یکی از معیارهای طبقه بندی فراغت ، سلسله مراتب فضایی آن است . فراغت از نظر مکانی به سه بخش عمده تقسیم می شود :
گذران فراغت در خانه یا جنبه فردی دارد . مثل شنیدن موسیقی ، تماشای تلویزیون ، مطالعه و استراحت ؛ یا جنبه گروهی ، مانند دیدار و گفتگو با دوستان ، بازیهای خانوادگی ، مطالعه دسته جمعی و کار تولید جمعی . در عرصه دوم یعنی محیط شهر ، گذران فراغت یا در فضای بسته اتفاق می افتد که برای فعالیت شخصی در نظر گرفته شده اند . مثل سینما ، تئاتر ، نمایشگاه ، موزه ، سالنهای ورزشی ، کتابخانه و فرهنگ سرا که بیشتر متناسب با فعالیت غیرفعال است ، یا در فضاهای باز که بیشتر با فراغت فعال سر و کار دارد مثل رفتن به پارک ، قدم زدن ، دوچرخه سواری ، ورزش در مکانهای باز ، بازدید از فضاهای شهری ، حضور در هفته بازارها و غیره . سرانجام فضاهای گذران فراغت ، عرصه بیرون شهر را در بر می گیرد و با مفهوم دیگری به نام گردشگری یا توریسم ( داخلی و خارجی ) ارتباط می یابد . ( مهدی زاده ، 1379 )
فراغت و تفریح در دین
« هیچوقت فارغ و بیکار منشین ، وقت خود را ضایع مساز ، وقت غنیمت است . تا وقت و فرصت باقی است آن را تلف ننموده و تکامل در تو وجود نداشته باشد ، همین که از کار فارغ شدی به کار دیگری مشغول شو و در کارهای میل و رغبت و توکل تو به خداوند تعالی باشد . » [1]
پیامبر اکرم ( ص ) همواره در جهت رشد استعداد ها و پرورش جسم و روح تشویق می نمودند :
« تفریح کنید ، بازی کنید ، زیرا دوست ندارم در دین شما خشونتی دیده شود . »
ایشان فرموده اند : « بهترین سرگرمی مؤمن شناست و به فرزندان خود نیز شنا و تیراندازی بیاموزید . » همچنین هشدار داده اند که قدر نعمتهای صحت و فراغت را بدانند و در آنها کفران روا مدارند تا مغبون نگردند . از طرفی آن حضرت عنایت داشتند که برخی کارهای فراغت که هرزگی و ابتذال را به دنبال داشته باشند نه تنها موجب اسراف و تبذیر در نعمتها و کفران آن می گردد ، بلکه فرد را به انحرافات و بزهکاریها سوق داده باعث ایجاد مشکلات اجتماعی می گردد ؛ به علاوه عدم توجه به امور تربیتی و اجتماعی و سهل انگاری در چگونگی گذران اوقات فراغت مردم بویژه جوانان و نوجوانان و محرومین و معلولین ، به تحلیل تدریجی و استهلاک توان و استعداد آنها و صرف انرژی در راههای ناصواب منجر می شود که در صورت وجود مشکلات بیولوژیکی ، فردی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ممکن است به بروز معلولیتهای ثانویه ، ایجاد بی تفاویتها ، یأس ، مرگ زودرس ، ناسازگاریها ، انحرافات و بزهکاری گردد . ( شهابی ، 1366 ، 1 تا 3 )
ابعاد اقتصادی گذران فراغت
یک تلقی اشتباه فراغت را موضوعی تفننی و هزینه بر می داند باید اصلاح شود . امروزه در تمام دنیا به این نتیجه رسیده اند که فراغت یکی از نیازهای اساسی و اولیه زیستی است . تمام فعالیتهای اقتصادی از نیاز شروع می شود و نیاز به کالا ، اساس تولید ، توزیع و مصرف است :
بنابراین مردم اگر برای رفع نیازهای خود ، کالایی متناسب ببینند به راحتی حاضرند هزینه اش را بپردازند . ایجاد تسهیلات فراغتی را نباید صرفاً سرمایه گذاری بخش عمومی بدون برگشت دانست . اولاً در اینجا برگشت سرمایه منفعتی اجتماعی است و به رشد روحی و افزایش توان ملی کمک می کند ؛ ثانیاً می تواند منشأ اشتغال و تولید باشد و درآمد ایجاد کند . از طرف دیگر تجربه جهانی نشانگر این است که برنامه ریزی گذران فراغت حتماً نیاز به سرمایه گذاریهای کلان و عیب ندارد ، آگاهی اوقات با کارهای ساده و با استفاده ساده و با استفاده از فضاهای مرده و تأسیسات و تجهیزات فرسوده نیز می توان فضاهای فراغتی مطلوب ایجاد کرد . فضاهای قدیمی و فرسوده شهر می توانند از چند نظر جذاب باشند :
تأثیرات عدم برنامه ریزی فراغت
« زیباترین چیزی که می توان تجربه کرد ، چیزی است مرموز ، چنین چیزی سر چشمه هنر راستین و علم است . کسی که با چنین احساسی ناآشناست ، کسی که نمی تواند دمی فارغ از خویشتن به عالمی مرموز خیره شود ، کسی است که در وجود خود چیزی بیش از یک مرده ندارد و چشم بینایی و بسته است . » ( آلبرت انیشتین ، ؟ )
بازی برای کودکان و نوجوانان یعنی ابراز شوق از اینکه در وقت دلخواه و در مکان دلخواه کشفیاتی انجام دهند . بازی در حد اعلای خود نوعی پژوهش است . تمدن جدید در بازی طبیعی کودکان است برده است . آنچه برای کودکان در حول و حوش منزلشان جاذبه داشت از میان رفته است و بیشتر مخفیگاههای مرموز که بازی را برای کودکن فریبنده می ساخت جارو شده اند .
غالباً فراموش می کنند که در جهان خشن و مدرن امروزی ، بازیهای قایم باشک و دیدن چیزهای زیبا ، همانقدر برای کودکان در حال رشد لازم است که هوا و غذا .
دکتر فنینگ ( fanning ) در مطالعه ای که دربارة خانواده های آپارتمان نشین آلمان در سال 1967 انجام داده ، ثابت کرد که تعداد بیماران روانی و ناراحتیهای ریوی در بین آنها سه برابر خانواده هایی است که در خانه های حیاط دار زندگی می کنند و هر چه ارتفاع آپارتمان بیشتر باشد ، بیداد بیماری روانی بیشتر خواهد بود . حال در میان کودکان زیر 10 سال میزان بیماری رقم بزرگتری را نشان می دهد که حاکی از تأثیر مخرب تر بر روی اطفال است . خلاصه اینکه اگر از خردسالان فرصت بازی ، مخاطره جویی و دوستیابی در فضای آزاد سلب شود ، رشد عواطف متوقف خواهد شد و این یعنی عمارتی که از بن خراب شده است . ( هودسن ، 1347 )
در جامعه شهری امروز که زندگی اکثر خانواده ها در توده های جمعی و مسکونی ( آپارتمانها و برجها ) می باشد ، اثرات نامطلوب روحی و جسمی روی تمام افراد خانواده مشهود است و این تأثیرات مخرب روی کودکان ، خانمهای خانه دار و سالخوردگان بیشتر است . بیشترین تأثیر روی خردسالان و کودکان است که شخصیتشان چون روحی سفید در حال شکل گیری است و نیاز به تحرک و جنب و جوش و بازی و ارتباط با همسالان ، حضور در طبیعت و کنجکاوی و جستجو دارند تا ذهنشان پرورش یافته ، شخصیتشان شکوفا گردد و به رشد جسمانی آنها کمک شود . بنابراین یکی از مؤثرترین راه حلها برای زندگی متراکم در آپارتمانها و برجها ، برنامه ریزی تفریح ، بازی و سرگرمی آنها در مقاطع مختلف زمانی است ؛ یعنی تخصیص فضاهای امن و در کنترل والدین در دل طبیعت و با تنوع و گونه گونی تا این نیاز کودکان برآورده شود .
تقسیم بندی وقت آزاد
اوقات فر اغت را می توان از چند نظر بررسی کرد :
[1] تفسیر آیات 7 و 8 سوره الانشراح : « فاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب »
فایل ورد 156 ص
دانلود تحقیق استان گیلان
دسته بندی | شهرسازی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 83 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 123 |
آشنایی با سرزمین مردم گیل و دیلم
حدود جغرافیایی، آب و هوا
هنگامیکه تاریخ ایران را از نظر میگذرانید خواهید دریافت که در میان مناطق مختلف ایران کمتر منطقهایست که چون گیلان و ساکنان بخشهای دامنههای شمالی البرز بخاطر دلیریها و بهادریهایشان دارای منابع مختلف تاریخی بوده باشد و بهمین دلیل هم بیش از همة مناطق دیگر ایران دارای تاریخهای محلی است و یا در نوشتهها مورد حب و بغضهای سیاسی و طبقاتی قرار گرفته است اگر چه آثار باستانی منطقه قدرت پایداری در برابر وضعیت اقلیمی را نداشته و بخشی از آن نیز بر اثر حادثهها در دل خاکها مدفون شده و بخشی دیگر بدست انسانهای نادان به تاراج رفته و ویران گردید اما زندگی سلحشورانة آنان در منابع تاریخی و نوشتههای محلی و در فرهنگ عامه آشکارا بچشم میخورد.
این منطقه که در پای سلسله جبال البرز و در آغوش درختان جنگلی و در کنار دریای خزر آرمیده است. از طرف مشرق با مازندران و از مغرب با آذربایجان همسایه است و اگر همچون جغرافی نویسان قدیم حدود جغرافیایی گیلان را از طرف شمال به دریای خزر و از طرف مشرق به مازندران و از جنوب به ری و قزوین و زنجان و از طرف مغرب به آذربایجان محدود سازیم باز هم باید گفت که بخش وسیعی از مناطق کوهستانی را که امروز با نام «دیلم» از منطقة جلگهای جدا میسازند باید جزء گیلان بحساب آورد که از نظر سیاحان داخلی و خارجی و تقسیمبندیهای منطقهای و سیاسی و اقتصادی تا قرنهای نزدیک بما نیز چنین بوده است همانطور که گاه گیلان را نیز ضمیمة نواحی دیلم بحساب میآورند بطوریکه مقدسی که کتاب خودالتقاسیم فی معرفهالاقالیم را که در قرن چهارم هجری مینوشت طبرستان و جرجان و قومس (سمنان ـ دامغان ـ بسطام) را نیز از جمله مناطق دیلمیان میداند. باید گفت حدود جغرافی آن (گیل و دیلم) تا اوایل عصر صفوی و دقیقاً تا انقراض سلسلة کیائیه در دوران سلطنت شاه عباس صفوی بنا به مقتضیات زمان و بر اثر کشمکشهای نظامی متغیر بوده است و امروز مسافری که بخواهد این حدود را ببیند همینکه از شهرستان کرج خارج گردید باید در امتداد رشته کوههای البرز حرکت کرده از طرف قزوین به رشت به راه ادامه دهد و پس از عبور از منطقه طارم و رسیدن به رود خروشان سپیدرود در برابر انبوه درختان جنگلی قرار خواهد گرفت در امتداد رودخانه پس از رسیدن به منطقه امامزاده هاشم (جهنم دره سابق) و عبور از شهرستان رشت و بندر انزلی به منتهیالیه این منطقه یعنی گرگانرود و آستارا خواهد رسید و در بخش شرقی به منطقة تنکابن که تا دوران قاجاریه ضمیمه گیلان بود از شهرهای لاهیجان و لنگرود و رودسر گذشته به چابکسر که آخرین بخش شرقی میان گیلان و مازندران است میپیوندد. تماشای آنهمه زیبایی و تنوع برای هر رهگذر تازه وارد پس از رسیدن به منجیل قدم به قدم خیرهکنندهتر خواهد بود زیرا با محاصره شدن منطقه در میان رشته کوههای طالش ـ طارم خلخال ـ دیلمان که مانع خروج ابرهای حاصل از تبخیر آب دریا و رودخانهها و استخرها و مردابهاست و همچنین حرکت بادها از دریا بخشکی و از فلات مرکزی ایران بسوی دریا آب و هوای گیلان مرطوب و متغیر و برای رشد و پرورش گیاهان و درختان مختلف فوقالعاده متناسب بوده و رطوبت هوا تا 95 درصد و ارتفاع باران از 125 تا 162 سانتیمتر میرسد و درجة حرارت تا حدود 3 در زمستان و 37 درجه در تابستان میباشد. میزان نزول برف چون دورة یخبندان گیلان زیاد نیست و حداکثر ارتفاع برف ممکنست تا دو متر برسد.
اگر از جلگه بطرف دامنههای جنگلی برویم بازهم میزان بارندگی و رطوبت و یخبندان متغیر خواهد بود تا جائیکه از ارتفاع 1200 متری به بعد بخاطر سردی هوا رشد درختان متوقف گردیده و در عوض با چمنزارها و مراتع زیبائی روبرو میشویم و در ارتفاعاتی معادل 1800 تا دو هزار متر انواع گل و گیاه معطر روئیده می شود.
خجوکو که در سال 1849 و 1850 میلادی در رشت میزیست و تاریخ گیلانش یکبار در سال 1306 و بار دیگر در سال 1354 چاپ گردیده است مینویسد. قوت و سرعت توسعة نباتات در این سامان بینهایت است اما از قلل کوه تجاوز نمیکند و هیچ چیز محزونتر از دیدن مناظر آن طرف نیست زیرا فاقد هرگونه طراوت است مانند کوههای خلخال که از خاک رس و ریگ قرمز مرکب بوده و دشتهای خمسه و قزوین و تهران و سمنان و دامغان و بسطام که همه لم یزرع است سبزه و آب در آنطرفها همانقدر نایاب است که در این طرف بحد وفور یافت میشود. گیلانیها در زبان اغراق میگویند. اگر در راس یکی از کوههای گیلان بمانید قسمتی از ریش شما که اینطرف است با عطر گلهای ما معطر میشود و حال آنکه قسمت دیگر مانند صحرای آنطرف کوه پر از گرد و غبار می گردد.[1]
همانطور که اشاره گردید ارتفاعات گیلان را سه رشتهکوههای مختلف محدود میسازد که عبارتند از:
1 ـ کوههای طالش که به موازات سواحل دریای خزر امتداد یافته و میان آذربایجان و دریای خزر واقع است.
2 ـ کوههای طارم و خلخال که رودخانه سپیدرود از کنار درههای باریک آن میگذرد و رشتهکوههایی آنرا از کوههای دیلمان جدا میسازد و گیلان را به دو بخش تقسیم مینماید.
3 ـ کوههای دیلمان که دنباله رشتهکوههای البرز بوده و مرتفعترین قلة آن در گیلان درفک (دلفک) است و از جنوب به منجیل و از طرف مشرق تا مناطق ییلاقی تنکابن و ارتفاعات سه هزار پیش میرود.
لرد کرزن در کتاب خود بنام ایران و ایرانیان آب و هوای گیلان را به چهار قسمت زیر تقسیم مینماید:
1 ـ حاشیة دریای خزر با تودههای شن به ارتفاع هشت تا ده متر و پهنای دویست تا چهار صد متر با بادهای شمالی و شمال غربی که رطوبت را به لبة جنوبی دریا میرساند.
2 ـ اراضی پشت این تپههای شنی که مردابها و مناطق باتلاقی را ایجاد مینماید و رسوبات رودخانهها را که از کوهها سرازیر میگردند در خود جای میدهند که نمونهای از آنها مرداب بندر انزلی در گیلان است.
3 ـ حاشیة پشت مردابها و سواحل داخلی آبهای راکد که منطقهای است جنگلی و شهرهای مهم و دهکدههای پر جمعیت در این قسمت واقع است که فاصله آن تا پای کوهها از سه تا سی کیلومتر تغییر میکند.
4 ـ دامنههای البرز که نظافت هوا و زیبایی آن نظیر ندارد و در منطقة خالی از درخت و جنگلها و در دامنة کوههائی که بر آنها مشرف است ییلاقهائی قرار دارند.
سپیدرود
بزرگترین رودی که گیلان را به دو بخش تقسیم مینماید رود معروف سپیدرود است. مرکز بخشی را که در غرب سپیدرود قرار دارد و در اصطلاح مردم محل بیه پس (بیه آب رود) نامیده میشود شهر رشت است و آن بخش که در شرق سپیدرود قرار دارد بیه پیش خوانده میشود که شهر عمدهاش لاهیجان میباشد. این رود را در اوستا سپئت و در پهلوی سپت و در سانسکریت سوت SVETA گویند. ابن رسته مولف کتاب اعلاقالنفسیه دربارة منشاء و مسیر آن گوید:
سفیدرود از سیسر (صد چشمه) گذشته و از سرزمین آذربایجان عبور میکند و آنگاه داخل شهرهای دیلم گردیده و در دریای طبرستان میریزد.[2] مسعودی این رود را سپیدروج نامیده و مینویسد این کلمه به معنی رود سپید است که محل دو کلمه در فارسی و عربی مقدم و مؤخر است و مجرای آن به سرزمین دیلم به طرف قلعه سلار است و او ابن اسوار دیلمی است یکی از ملوک دیلم است و اکنون که تاریخ کتابت ماست بر آذربایجان تسلط دارد آنگاه این رود در دیلم از گیل میگذرد و به دیار دیلم رودی دیگر در آن میریزد که آنرا شاهان رود (شاهرود) گویند و معنی آن شاه رودهاست از بس سپید و پاک و صاف است و همه با هم به دریای گیل میریزد که دریای دیلم و خزر و اقوام دیگر است که بر اطراف دریا جای دارند و بیشتر این مردم دیلم و گیل که ظهور کردهاند و بر بسیاری از نقاط زمین تسلط یافتهاند بر ساحل همین رود بودهاند.[3]
سرچشمههای اصلی رود سپیدرود از ارتفاعات کردستان بوده و در سر راه شعبات مهم دیگری به آن میپیوندد و آبهای حاصل وارد تنگهای در منجیل میگردد و پیش از آنکه به این تنگه برسد به آب رودخانه شاهرود که از کوههای طالقان سرچشمه میگیرد میپیوندد و از این زمان به نام سپیدرود شناخته میشود و قسمت اصلی آب رودخانه بزرگ سپیدرود در بندر حسنکیا ده (کیاشهر) بدریای خزر میریزد و بخشی از آن پیش از رسیدن به دریا به وسیله چند نهر بزرگ جهت زمینهای زراعتی مورد استفاده قرار میگیرد.
اگر طول رودخانه را از ارتفاعات اولیهاش در نظر گیریم بعد از ارس که یکهزار کیلومتر طول دارد دومین رودی است که اندکی بیش از رود کارون رود کارون (دارای هفتصد کیلومتر طول) حدود 720 کیلومتر درازا خواهد داشت و این رشته طولانی تا به هم پیوستن با رودخانه شاهرود به نام زرینه رود معروف بوده است و در دوره تسلط ترکان قزل اوزون نامیده شده است عظمت و بهرهدهی این رودخانه مانند زندگی سلحشورانه مردم گیل و دیلم منشاء پیدایش افکار و اندیشههای افسانهای و حماسی گردیده است. قزوینی در عجایب المخلوقات در خصوص آب شاهرود و رودخانه سپیدرود میگوید:
نهر سفیدرود آوازی ندارد و روش او نرم است و در زمین نرم راه میرود و با نرمی و خاموشی که دارد کشنده است و شاهرود با داشتن آوازی هولناک از آفات سالم است[4] در ابیات زیر تاریخ حماسی منطقه را که گوئی در حرکت سالهای پرخروش و زندة این رود جاویدان و گویا باقیمانده است میخوانیم.
همچون خیال خسته من گنگ و بیهراس | از روی ماسههای کف رود میگذشت |
دریا ـ جلگه ـ کوه
دریا و جلگه و کوه بزرگترین منبع اقتصادی و حیاتی مردم منطقه است که بیدریغ چون سفره گستردهای در برابر ساکنان قرار دارد دریای خزر که با نامهای دریای کاسپین، دریای هیرگانا، (جرجان ـ گرگان) دریای طبرستان، دریای گیلان، دریای مازندران، دریای شیروان، دریای دیلم، دریای آبسکون[5] شناخته شده است از شمال به سمت جنوب به طول یکهزار و دویست کیلومتر امتداد مییابد و دارای هفتهزار کیلومتر ساحلی است که تنها یکهزار کیلومتر آن در خاک ایران است و سطح دریا بر اثر ریزش آبهای یکصدو سی رودخانه که بعضی از آن در خاک ایران واقع است به سیصد و هفتاد و یکهزار کیلومتر مربع میرسد و بدین ترتیب دریای خزر با وسعت قابل توجهش همانطور که از حیث انواع ماهی و کلسیم و سولفاتها غنی است موجب آبادانی و سرسبزی و حاصلخیزی جلگهها و کوهها و باروری زمینها و افزایش و رشد گیاهان و درختان جنگلی میگردد و آنچه را که به کمک انسان در این ناحیهی مستعد بدست میآید عبارتند از: برنج، چای، انواع مرکبات، توتون، سیگار، غلات، زیتون، کنف، بادامزمینی و انواع محصولات صیفی و تربیت کرم ابریشم و پرورش دامها امروز اگر چه کشت بعضی از محصولات زراعتی مانند پنبه و نیل تا حدودی هم نیشکر همچون صنایع دستی مانند پارچهبافی فراموش گردیده و یا اهمیت گذشتهاش را از دست داده است اما میتوان گفت که برای زحمکشان گیل و دیلم زمین سخاوتمندانه و در تمام فصول سال آماده بهره دادن میباشد آنچنانکه در گذشته نیز بوده است.[6]محققان از فراوانی گیاهان داروئی در منطقه یاد میکنند و در وقایع دوران اسماعیلیه به وجود بیمارستان در الموت و صدور گیاهان دارویی و داروهای گیاهی از منطقة کوهستانی دیلم بسوی شهرها و سرزمینهای دوردست اشاره مینمایند و ظاهراً تاریخ آغاز دانش پزشکی را که امروز در میان مردم گیل و دیلم به (گیل تجربه) معروف است و هنوز هم راهنمای امور بهداشتی و درمانی مردم روستاهای این ناحیه است باید به طبیعت پر برکت زمین و تلاش و شناخت دانشمندان عصر اسماعیلی که با ورود حسن صباح به الموت آغاز گردید مربوط دانست. مناطق جنگلی که زمانی تا نواحی الموت امتداد داشت امروز در ارتفاعات رحمتآباد و نزدیک به قله درفک پایان میپذیرد و اگر چه باید اعتراف کرد که کاهش وسعت دامنههای جنگلی از زیبائی و اهمیت اقتصادی منطقه چیزی کم ننموده و آنرا به مناطق ییلاقی و مرکز دامداری و غلات تبدیل ساخت و خوش آب و هوا ترین و زیباترین ارتفاعات و قلل گیلان نیز در این قسمت واقع است که شناخته شدهترین آنها قلة معروف درفک ( دلفک) است وقتی که از شهر رشت به طرف رودبار در حرکت میباشیم در شرق رودخانه سپیدرود در رشته ارتفاعاتی که بموازات جاده عمومی است بلندی 2700 تا 3000 متری در فک قرار دارد هنگامیکه از این بلندی به جنگلها و دشتها و صحراهای باطراوت گیل و دیلم بنگرید اطمینان دارم در برابر شکوه و عظمت خیره کننده طبیعت به هیجان خواهید آمد و هیچ چیز زیباتر از آن نخواهد بود که بخواهید طلوع دلانگیز خورشید را از بلندیهای آن تماشا کنید و یا غروب سرزمین مردم گیل آن زمان که در ابرهای سپید و پراکنده پوشیده شده و کوهستان دیلم را که در زیر تابش خورشید همچنان سربرافراشته و از عظمت و استواری سخن میگوید به بینید[7].
توجه به معادن گیلان که بعضی از آنها شناخته شده باقیمانده است و تعدادی نیز مورد بهرهبرداری میباشد بدان علت ضروری است که میتواند در آینده ارزش اقتصادی خود را در کیفیت زندگی عمومی نشان دهد اما هنوز اهمیت خود را به خاطر نعمتهای دیگری که طبیعت در اختیار مردم این ناحیه قرار داده پیدا نکرده است.
نژاد
گیلان که در اوستا از آن به وارنا نام برده میشود مرکز باستانی اقوام و تیرههای مختلفی است که از جمله آنها قوم گیل میباشد و امروز سرزمینشان را گیلان مینامند. پارهای از محققین گیلها را با قوم دیگری به نام کادوسیها از یک تیره میشناسند بارتلد در این باره مینویسد. در عهد قدیم سکنه گیلان را کادوسیان تشکیل میدادند که در قید اطاعت دولت هخامنشی نبودند همین قوم یا قسمتی از آن را گیل (گهلای، گیلوی، گهلوی) هم نامیدند و ولایت گیلان نام کنونی خود را از اسم قوم مزبور دارد[8]. بدون آنکه به نظرات دیگران اشاره گردد از چهار گروه زیر که سهمی در وقایع تاریخی منطقه داشتهاند میتوان نام برد.
1 ـ کاسپیها: این گروه که دریای خزر به نامشان دریای کاسپین نامیده میشد بتدریج در اقوام دیگر حل گردیده و نابود شدند.
2 ـ کادوسیها: اگر آنها را از گیلها جدا کنیم در ارتفاعات کوهستانی بخش غربی و در قسمتهای جلگهای گیلان میزیستند و شهر رشت که مانند لاهیجان تا دورة مغولها از آن نامی برده نمیشد تقریباً در حدود سرحدات مرزی میان گیلها و کادوسیها قرار داشت. کادوسیها مانند گیلها همانطور که از نفوذ قبایا آریایی در میان خود جلوگیری کرده و آنرا دچار کندی ساختند بعدها مانع نفوذ اعراب نیز گردیده و سالها با استقلال میزیستند.
3 ـ ماردها یا آماردها: آنان جنگجوترین طایفه غیر آریایی بودند که در حاشیة سپیدرود زندگی میکردند و سپیدرود بنام آنان رود آمارد خوانده میشد پارهای از زبان شناسان واژه مرد و مردانه و مردم را در فارسی و همچنین فعل مرد و مرد و تمرد و مشتقات دیگر آنرا در عربی از نام این طایفه میشناسند.
4 ـ گیلها همانطور که اشاره گردید این دسته نیز در کنار کادوسیها و در بخش جلگهای میزیستند که به تدریج با کادوسیها بصورت تیره واحدی درآمدند و پس از کوچ و رانده شدن ماردها از حاشیه سپیدرود آن بخش را نیز در اختیار گرفته و از این زمان سرتاسر منطقه با نام گیل و دیلم شناخته شد.
بارتلد بنقل از استخری مینویسد: شهر عمده دیلمها پروان بود و مقدسی میگوید مهمترین شهر گیلها دولاب بود که شهر تجارتی و نزدیک دریا و ظاهراً در قسمت غربی گیلان واقع شده بود چه از ولایت دولاب تا مغان پنج روز راه و تا شالوس (چالوس) یازده روز راه حساب میکردند و مطابق گفته اصطخری در کوهها قوم دیگری سکونت داشت که به زبان مخصوص غیر از زبان گیلها و دیلمها سخن میراند[9] در مجموع باید گفت که در جریان تاریخ و ثبت حادثهها رفته رفته نام کادوسیها از نوشتههای مورخین حذف میگردد و امروز سراسر منطقه که چهار تیره بالا در آن میزیستند و سالها با استقلال در آن زندگی مینمودند با نام گیلان میشناسیم یعنی با نام قومی که حدود یکصد و پنجاه سال پیش از آغاز دولت هخامنشی در آن سکونت داشته است و میتوان از این زمان با زندگی دلیرانهاش آشنا گردید و آنرا در کتابها و مستندات تاریخی دیگر جستجو کرد. اما امروز نمیتوان گفت مثلاً گیلها در کجایند و یا دیلمیان تا چه حد از تاثیر اختلاط اقوام دیگر با نژادشان برکنار ماندهاند شاردن سیاح عصر صفوی مینویسد در ایران هیچ فرد عالی مقامی یافت نمیشود که از مادر گرجی یا چرکسی زاده نشده باشد چون بیشتر از یکصد سال است که این اختلاط و امتزاج آغاز یافته است[10] موضوعی که شاردن درباره گروه خاصی اشاره میکند رفته رفته بعلل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در میان طبقات دیگر جامعه ایرانی از جمله میان ساکنان گیل و دیلم نیز راه یافته است تیرهها و نژادهائیکه هم اکنون در گیلان زندگی مینمایند و با بومیان در کار ساختن سرزمین خویشند عبارتند از: 1- طالشها 2- کردها 3- ترکها 4- ارامنه 5- گرجیها 6- مازندرانیها.
جمعیت
از تعداد ساکنان منطقه در قرنهای گذشته نمیتوان آماری ارائه داد و ناگزیر به سالهای نزدیکتری برمیگردیم. رابینو مینویسد: چخوکو (یا شودزکو) جمعیت گیلان را در سال 126 هـ ( ـ 1850 م) 289400 نفر آورده است ولی خود او در فهرست نسبتاً مفصلی تعداد جمعیت گیلان را 338300 نفر در 67560 خانوار نوشته است اگر بخواهیم تکیه بر اعداد و ارقام احتمالی را کنار گذاشته از افزایش جمعیت و تعداد ساکنان مرد و زن شهرها و روستاها و دگرگونیهای دیگر آن اطلاعات نسبتاً دقیقتری بدست آوریم باید به سرشماری سالهای 1335 و 1345 و 1355 برگردیم[11]. و آن در بخشهای زیر نشان داده میشود.
1 ـ آمار جمعیت به تفکیک جنس در نقاط شهری و روستایی در سال 1345
جدول 1 | جمعیت | مرد | زن | خانوار |
روستائی | 1369110 | 693615 | 675495 | 262872 |
شهری | 385540 | 194865 | 190675 | 79290 |
جمع | 1754650 | 888480 | 866170 | 342162 |
2 ـ مقایسه دو سرشماری جمعیت در سالهای 1335 و 1345 به تفکیک مناطق شهری و روستایی
جدول 2 | جمعیت | شهری | روستائی | متحرک |
سرشماری 35 | 1422417 | 260824 | 1160940 | 643 |
سرشماری 45 | 1754650 | 385540 | 1369110 | - |
تفاوت جمعیت | 332243 | 124716 | 208170 | 643 |
در این دو جدول جمعیت استان زنجان نیز که بعدها از استان گیلان جدا گردد قرار دارد و اگر جمعیت آن بخش را که ضمیمة گیلان بود جدا سازیم کل جمعیت گیلان سال 1345 یک میلیون و دویست و شصت و سه هزار و نهصد نفر و در سال 1355 یک میلیون و پانصد و پنجاه و سه هزار شصت نفر و میانگین درصد تغییر 09/2% میگردد[12] و آن در مناطق مختلف استان گیلان با تغییرات زیر دیده میشود.
3 ـ آهنگ افزایش ده ساله جمعیت شهرستانهای استان گیلان بر اساس سرشماری سال 1355
جدول 3 | جمعیت روستائی در سال 1355 | جمعیت شهری در سال 1355 | کل جمعیت در سال 1355 | درصد تغییرات دهساله |
رودسر | 40200 | 112000 | 152200 | 44/1 |
لنگرود | 29500 | 57800 | 87300 | 23/3 |
لاهیجان | 63300 | 212000 | 275300 | 32/2 |
رودبار | 10500 | 70500 | 81000 | 30/2 |
رشت | 96800/1 | 248400 | 445200 | 65/2 |
فومن | 15200 | 128500 | 143700 | 27/2 |
صومعهسرا | 11200 | 93900 | 105100 | 73/1 |
بندرانزلی | 55800 | 21600 | 77400 | 73/2 |
طوالش | 18900 | 131300 | 150200 | 30/3 |
آستارا | 14300 | 21800 | 36100 | 80/2 |
استان گیلان | 455700 | 1097900 | 1553600 | 09/2 |
زبان و مذهب
زبان گیلکی از جمله زبانهای ایرانی است که سالها در برابر نفوذ فرهنگ اقوام بیگانه موجودیت و سلامت خود را حفظ کرده است و امروز اگر چه قسمتی از آن دستخوش دگرگونیهایی شده اما هنوز هم میتوان در هر گوشه تنوع آنرا احساس نمود، مینویسند: گویا در کوههای طالش مردم به شصت زبان محلی سخن میگفتند[13] آقای ستوده مینویسد زبان مردم گیلان بچند بخش تقسیم میگردد:
1 ـ تالشی که در شاندرمن ـ ماسال ـ اسالم ـ گرگانرود و تالش دولاب بدان گفتگو میشود.
2 ـ گیلکی بیه پس که در بخشی از گیلان که در باخترسفیدرود است بدان گفتگو میشود.
3 ـ گیلکی بیه پیش که در خاور سفیدرود بدان گفتگو میکنند.
4 ـ گالشی که زبان مردم کوهپایه گیلان است و زندگی آنان از پرورش گاو میگذرد.
5 ـ کرمانجی که زبان مردم عمارلو است و از گویشهای کردی است.
6 ـ تاتی که زبان چند ده از دههای رودبار زیتون و بخش فاراب عمارلو است.
7 ـ زبان گاومیش بانها ـ این مردم سرزمین ویژهای ندارند و بیشتر کنار رودخانههای بزرگ زندگی میکنند.[14] از گیلکی جز با زبان شعر نوشتهای دیده نمیشود تنها جزوه کوچک دوازده برگی بنام «تازه قانون» منتخبی از سخنان حضرت عیسی میباشد که توسط میسیونهای مسیحی که در دوران مشروطیت فعالیتهایی در بخشهای مختلف گیلان داشتهاند به زبان گیلکی مردم رشت چاپ و انتشار یافته است[15] درباره مذهب مردم ایران سازمان باید گفت که عموماً مسلمان و اکثر شیعه میباشد یک مورخ مسیحی مینویسد. ایرانیان چند دژ تسخیر ناپذیر داشتند که حکام معاویه و یزید نمیتوانستند در آن دژها ایجاد رخنه کنند و یکی از آن دژها مازندران بود و دیگری گیلان و در گیلان سکنة محلی علی بن ابیطالب را به لقب رشت میخواندند…
یعنی فرزانه و بعد از او این لقب به حسن و آنگاه به حسین داده شد و هنوز این کلمه در گیلان بر زبانها میباشد و حاکم نشین گیلان رشت است[16].
آغاز نفوذ تشیع را باید با ورود زیدیه بنواحی گیلان مطالعه کرد که اندکی پیش از قیام داعی کبیر بوده است و مطالعه درباره عقاید پیش از اسلام مردم گیلان براساس نوشتهها و آثار باستانی و حفاریها پر تنوع میباشد که در این مختصر اشاره به آنها ضرورت ندارد اما در گذشته اقلیتهای دیگری در گیلان زندگی میکردند که از میان آنها اقلیتهای مسیحی (آشوری ـ ارمنی) زرتشتی، کلیمی قابل ذکر میباشد.
کیائیه[17] در گیلان
مردی از مدرسه ملاط (سید علی کیا)
زمانیکه اداره سیاسی و اجتماعی گیلان به صورت ملوکالطوایفی در اختیار فرمانروایان آن سرزمین قرار داشت، دو خانواده آل جشنسف و آل کیا را میبینیم که نخستین آن خاندان شناخته شده در تاریخ گیلان پیش از اسلام در حدود هشت قرن و آخرین آنها (آل کیا) به مدت سه قرن طولانیترین دوره فرمانروائی را در گیلان داشتهاند.
اگرچه اطلاعات ما در این فاصله نسبت بوقایع گیلان و زندگی مردم بسیار ناقص و پراکنده میباشد اما به جا ماندن چند تاریخ محلی در مدت فرمانروائی خاندان کیائیه و اسناد و مکاتیب دیگر میتوان از این دوران تصویر روشنتری در ذهن داشت و با علل پیشرفت و ناکامیهای آنان که پس از تلاش علویان و اسماعیلیه سومین تجربه در ایجاد نظامی بر پایه مسائل عقیدتی است آشنا گردید. به طور کلی میتوان گفت کیفیت و میزان نفوذ آل کیا با تحولاتی که در منطقه گیل و دیلم بر اثر کشمکشهای مختلف بوجود آمده بود و همچنین مناسبات استثماری و بهرهکشی خانها که پیمانها و خراج ظالمانه مغولها و تیمور نیز بر آن افزوده شده بود رابطه پیدا میکند و این بار آنان در کنار شاخهای از سربداران از آرمان لایههای پائین جامعه در منطقه بدفاع برخاسته و نظام سیاسی و عقیدتی نوی را که چندان هم نپائید بوجود آوردند. هنوز در طارم و خرگام و دیلمان توسط بازماندگان اسماعیلی کانونهای شعلهوری وجود داشت که نهضت سربداران که منشاء اولیهاش در سبزوار خراسان بود، به گیلان راه یافت.[18] در آغاز میرقوامالدین مرعشی رهبر گروه کوچکی از آنان در سال 762 هـ پیروزمندانه وارد آمل گردید آنگاه شاخه دیگری از این گروه کوچک زیر نظر امیرکیا که بعلت اقامت کوتاهش در ملاط لنگرود به امیرکیای ملاطی معروف گردید به گیلان آمدند و چون نتوانست کاری از پیش ببرد ناگزیر به طرف رستمدار فرار کرد و یکسال بعد در همانجا درگذشت. پس از چندی بازماندگان امیرکیا که در مازندران سکونت گزیده و از حمایت میرقوامالدین برخوردار بودند دوباره به سوی گیلان آمدند این بار پیشوائی گروه را سیدعلی کیا، که مردی ادیب و فاضل و به قول خودش از مدرسه ملاط با جبه و عصا بیرون آمده بود[19]، داشت. او از اختلافات داخلی خانها استفاده کرده به سوی تنکابن رفت. رانکوه و لاهیجان را نیز تصرف نمود و بدین ترتیب پایگاه حکومت زیدیه در لاهیجان که آمیخته با تمایلات مذهبی و مردمی و ضد فئودالی بود توسط سادات حسینی تشکیل گردید. میر ظهیرالدین در ذیل وقایع رانکو و تسخیر آن سامان توسط سید علی کیا مینویسد:
«حضرت امامت پناهی ... به رانکو نزول اجلال فرمود ... اهالی آن ولایت ... گروه گروه میآمدند و بیعت میکردند و به فوز و نجاح دو جهان مفتخر و سرافراز میگشتند و سید شریعت آئین را به فتوای علمای دین امام و مقتدای خود دانستند. بر مقتضی نمص صریح اطیعوااله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم، امام امت شمرده، مفترض الطاعه دانستند و نافذ الحکم شمردند اوامر و نواهی او را سادس فرایض خمسه گفتند و به جمع بیتالمال و اخذ عشور و زکات و حقاله رخصت و اجازه دادند تا به جهت عساکر جهاد شعار به مصرف خرج فرمایند. و در دنباله وقایع و پس از تصرف لاهیجان مینویسد:
«حضرت هدایت شعاری (منظور سید علی کیا است) به لاهیجان نزول اقبال فرمودند و فقها وصلحا و داعیان شرع شریف و مفتیان دین حنیف مجموع مقدم شریف آن حضرت را مغتنم شمردند و بیعت کردند و امام و مقتدای خود دانستند و مجموع بر آن قایل شدند که آنچه شرط امامت است در مذهب زید بن علی علیهالسلام که خصایل خمسه[20] است در او موجود است ذلک فضلاله یوتیه من یشا مگر فقیه یحیی بن محمد صالحی که طرف نفیض را گرفته و بگذاشت و به رشت رفته ... و آنجا ساکن گشت اما سید علی کیا توانست با تکیه بر اعتقادات مذهبی و تمایلات ضد فئودالی مردم مناطق مختلف از جمله لشت نشا قلمرو کیائیه را در بخش غربی گیلان نیز توسعه دهد کوهدم و قلعه شمیران، طارم و سرانجام قزوین را ضمیمه متصرفات کیائیه نماید. تصرف قزوین که در اختیار نمایندگان تیمور بود و ظاهراً برای بیرون راندن مخالفان که به آنجا پناه برده بودند انجام گرفت اما نتوانست ادامه یابد و سید علی کیا به دنبال مکاتباتی که در این زمینه رد و بدل گردید آنجا را دوباره به نمایندگان تیمور سپرد. پیش از آنکه به کشمکشهای داخلی در قلمرو کیائیه اشاره گردد مروری به مکتوب پرمحتوای سید علی کیا که در پاسخ تیمور نگاشته شده است، شایسته خواهد بود زیرا این نامه جالب و کوتاه نشان دهنده بخشی از آرمانها و آرزوهای آنان در برابر زورمندانی است که در تاریخ این سرزمین پهناور میخوانیم و آن با مقایسه بسرگذشت و برداشتهای دیگر این خاندان پس از سپری شدن یک دوره نسبتاً کوتاه نیز خواندنی خواهد بود و در بخشی از این نامه مینویسد:
این مقدمات مبتنی است بر جواب مکتوبی که امیرتیمور نوشته و آن مبنی است بر سفاهت بسیار و نخوت بیشمار و کلمات ناپسندیده و عبارات نااندیشیده مطلقاً دعوی ربوبیت کرده هر شخصی که بصفات «اوله نطفه و آخره جیفه» موصوف باشد ... چگونه خطاب «وماکتا معذبین حتی نبعث رسولاً بر زبان راند ... ندای» «انا کذلک نجزی المحسنین» در دهد و از جناب ما و حضرت ما و مستقر عزت و جلال سخن گوید و رقم نسیان بر اشارت «و خلق الانسان ضعیفا و انه کان ظلوما جهولاً» کشد چندانکه در آن باب تامل رفت بجز حماقت کاتب صورت ننمود جهت آنکه رعایت ادب کردن بر کافه انام از خواص و عوام واجب و لازم است و اگر چه با یکی از فرودستان و درم خریدگان باشد سخن سفیهانه و گزاف نباید گفت تا از طعن وخلل خالی ماند ... قبول دعوتی که میفرمایند و امر بر متابعت و انقیادی که مینمایند از دو وجه خالی نتواند بود یا از جهت مصالح دین باشد یا فوائد دنیوی افعالی که بر مسلمانان اطراف روا داشته و صورتی که با بندگان خدای تعالی به ظهور آورده است از قتل و غارت و سوخت و تاخت واسر و غیرها معلوم شد که این معنی علامت دین و دیانت نیست چه بر کفار که غیر ملت باشند مثل این حرکات جایز نیست و انبیاء و اولیاء رخصت ندادهاند که با کفار این را به عمل آرند. به تخصیص با مسلمانی که اهل قبله باشد و در دایره دین محمدی علیه افضل الصلوات و التحیات در آمده و در دیار اسلام ساکن گشته و در فطرت اسلام زائیده و مطیع و منقاد شرع بوده و تخلف از امر شرع نکرده و از ایشان امری صادر نگشته که مستحق قتل و غارت و استیصال باشند و اگر غرض فواید دنیوی است قصه عادل و خطابی که با او بعد از خدمت و ملازمت و متابعت و مطاوعت رفته است همگنان را برای اعتبار کافی است «فاعتبر و ایا اولی الابصار» پس تکلیف ما لا یطاق نمودن ... و تهدید و تخویف نمودن مناسب عقول ارباب دین و دیانت و خداوند ان ملک و ملت نیست ... از عنفوان شباب الی یومنا هدا محکوم هیچ حاکمی نکشته ... بقیه که از دهر فانی مانده است خود را در مقام مذلت داشتن و امتثال اوامر ظلمه و فسقه نمودن از مستحبلات دانند ... بر حسب قدرت و امکان در اعلاء اعلام دین و امضاء احکام شرع مبین و اتباع سید المرسلین کوشیده و استعانت احوال رعایا و زیردستان و تیمور زدگان و غارت رسیدگان را خالصا مخلصا لوجه اله تعالی بدانچه مقدور و ممکن بود به تقدیم رسانیدم و تا رمقی باشد خواهیم کوشید و اعتماد بر حول و قوت حضرت عزت کرده بحکم نص کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن اله و اله مع الصابرین از کثرت و ازدحام ایشان باک نخواهیم داشت که «کثره الغنم لا یهول القصاب» اعتبار بر قضیه وارده خوارزم و هرات و سیستان و خراسان و عراق و شروان و وان و نواحی آن نکنند و آنرا از کرامات و نصرت تصور ننمایند ... هاتف غیبی در باب توجه مخالفان و معاندان که بدین جانب متوجهند و بی استحقاق قصد آزار و ایذاء صلحاء و اتقیاء و علما و فقهاء و فقراء این دیار دارند در گوش جان میگوید که «قاتلوهم یعذ بهم اله باید یکم و یخزهم و ینصرکم علیهم و یشف صدور قوم مومنین» و بدین سروش خرم و مدهوش گشته و مدلول. «و من یتوکل علی الله فهوم حسبه» را در بسته متعد و آمادهایم و جنگ و جهاد را ساخته، ایستادهایم و بحمداله که مقامهای استوار و مبارزان نیزه گذار داریم و تا جان در بدن و سر در گردن باشد خواهیم کوشید و حق «جاهدوا فی اله حق جهاده» که میراث آباء و اجداد ماست بجا خواهیم آورد ... ذکری که در اواخر مکتوب رفته بود که چون متابعت نکنند و مطاوعت ننمایند بدین سبب لشکرها متوجه گردند و فتنه و خرابی و قتل و غارت واسرکه واقع شود او آثم باشد، از علما که ملازماند همینقدر استفسار نمایند که در این قضیه بوزر و بال و عقاب و نکال که احق و اولی است و که سزاوار لعن و عذاب حق تعالی است با مثال این سخنان چنین تهدید نفرمایند که عالم اسرار بر افعال و اقوال همگنان مطلع است و به گناه زید عمرو را مواخذه نخواهند کرد که «ولا تزرو ازره و زراخری»[21]
پس از این مکاتبات سید علی قوای خود را از قزوین و طارم بیرون برد و بدنبال این عقبنشینی بود که فرمانروایان محلی بخش غربی گیلان تصمیم گرفتند نمایندگان سید علی کیا را از آن منطقه بیرون کنند و میر ظهیرالدین مینویسد که در سال 791 به مسجد پاس کیای رشت آمده و در همان حدود کشته شد.[22]
بازماندگان سید علی کیا
سید هادی کیا برادر سید علی کیا که پیش از رسیدن به رشت خبر کشته شدن سید علی کیا را شنید با سپاهیان خود از کوچصفهان به لاهیجان برگشت فرزندان سیدعلی کیا بر سر حکمرانی با عموی خود به مخالفت برخاستند آشفتگی داخلی در هر دو بخش گیلان و جنگهای امیران محلی با یکدیگر، بازماندگان سیدعلی کیا را نیز برای حفظ موقعیتهای خود بدامان قدرتهای پراکنده انداخت امیره دباج فومنی که با امیره ساسان گسکری سرستیزه داشت با سید هادی کیا هم پیمان شد و چون امیره دباج شکست خورد فرزندان سید علی کیا که با مخالفان عمویشان هم پیمان بودند بمخالفت با سید هادی کیا برخاستند. جنگ عمو و برادرزادهها مقدمه جنگهای خانوادگی کیائیان در این سامان گردید. جانبداری مردم روستاهای مختلف از هر یک و کشتن افراد به بهانههای ساده مانند کشتن فقیه رانکوه علی کرفستانی بدان علت که در مشورت مطابق میل امیره سید محمد نظر نداده بود آشوبهای درونی را افزایش داد. میان فرزندان سید علی کیا نیز پس از آنکه عموی خود سیدهادی کیا را وادار به فرار نمودند اختلاف بر سر جانشینی و تصاحب حدود فرمانروایی سید علی کیا در گرفت هنگامیکه مردم لیل از سید حسین کیا فرزند سید علی کیا در برابر برادرش سید رضی کیا برای تصرف لاهجان حمایت میکنند امیر سید محمد و سید رضی کیا ناحیه لیل را آنچنان مورد تاخت و تاز قرار میدهند که بمدت هفت سال اجازه آبادانی ویرانیها را نداده و مردم آنجا را نیز باطراف متواری ساختند. میر ظهیرالدین مینویسد:
در این ایام بانگ خروسی از لیل بگوش هیچکس نمیرسد[23] تقریباً پس از هفت سال کشتار خونین در نواحی اشکور و سمام و دیلمان[24] دوره سی و چند ساله فرمانروائی سید رضی کیا و امیر سید محمد که پشتیبان یکدیگر بودند، آغاز میگردد. میرظهیرالدین مینویسد:
چون خاطر از جانب مردم دیلم و دیلمستان به کلی آسوده گشت به تعمیر ولایت رانکوه و اشکور اقدام نمودند و آنگاه بفهرست اقدامات زیر میپردازد:
1- احداث ساختمانها و میدانهائی در اشکور و رانکوه.
2- احداث دکانهائی در بازار تمیجان (سال 820)
3- بنای مسجد جامع ملاط و آرامگاه کیائیان و ایجاد خانههائی برای مسافران در اطراف آن.
4- تاسیس خانقاه و حفر چاه و استخر و بازار و مدرسهای در ملاط.
5- سدبندی و حفر رودخانهها برای مزارع رانکوه.
6- تعمیر رودسر و در نظر گرفتن معافیت مالیاتی برای مردم آن که موجب ورود مهاجران بیشتر به آن ناحیه و آبادانی رودسر گردید.
7- احداث مسجد جامع و میدان بزرگ بازار و دکان و حمام در کنار رودخانه گوارود.
8- احداث ساختمانهائی در سمام و اشکور ودیلمستان.
9- احداث عمارت و باغهای میوه در زیاز (سیجیران)[25]
از جمله وقایع زمان سید رضی کیا که مانند امیران محلی دیگر خراجگزار تیموریان بودند آن بود که چون هنگام پرداخت خراج به فرستادن آن اکتفا نموده و بحضورش نرسیده بودند تیمور از این رفتار خشمگین گردید و در سال 806 سپاهیانی را بطرف گیلان و دیلمان فرستاد و آنان تا حدود منجیل نیز آمده بودند که سید رضی کیا و امیره محمد رشتی که مقتدرترین فرمانروایان در بخش گیلان به شمار میآمدند با هدایائی بحضور تیمور رفتند و خراج سالیانهای که تعهد نموده بودند عبارت از ده هزار من ابریشم و هفت هزار راس اسب و سه هزار راس گاو در سال بوده است. اما تیمور رضایت داد تا نصف سهمیه سید رضی کیا و امیره محمدرشتی و همچنین ثلث سهمیه سایر روسا تقلیل داده شود.[26] سید رضی کیا پس از سی سال فرمانروایی در سال 829 وفات یافت و چهار سال بعد نیز امیرسید محمد بدست فرزندان خود از حکمرانی خلع گردید و به الموت تبعید و زندانی شد و در آنجا بود که در سال 837 وفات یافت. اتحادی که پس از خلع و زندانی نمودن امیرسید محمد میان فرزندان پیدا شده بود چندان هم نپائید. مردم روستاها نیز بخاطر طرفداری از هر یک از آنان به جان هم افتادند. میر ظهیرالدین مینویسد:
[1] -تاریخ گیلان ترجمة محمد علی گیلک از انتشارات مجلة فروغ ص 5
[2] - اعلاقالنفسیه چاپ لیدن ص 89 تاریخ تالیف کتاب باحتمال قوی میان سالهای 290 هـ تا 300 میباشد.
[3] - مروج الذهب و معادن الجوهر تالیف ابوالحسن علی بن حسین مسعودی ترجمه ابوالقاسم پاینده ج 1 ص 201 چاپ بنگاه ترجمه و نشر کتاب، قلعه سلار همان قلعه شمیران یا سمیران یا سمیرم است که ویرانههای آن هماکنون در منتهیالیه دریاچهایکه با بنای سد سپیدرود ایجاد گردیده است قرار دارد و هنوز هم میتوان عظمت گذشتهاش را که بیشتر از قلعه الموت باقیمانده است دریافت.
[4] - عجایبالمخلوقات چاپ لکنهو ص 25
[5] - از جمله نامهای دریای خزر (دریای پهلوی) است که درن در کتاب خود بنام کاسپی که در سال 1875 چاپ گردیده است یاد میکند. رک دریای خزر در نقشههای تاریخی نوشته شیر بیک علی اوف چاپ 1973 نشریات علم باکو ص 29
[6] - در حال حاضر دریای خزر در سال حدود 380 میلیون متر مکعب آب از رودخانه دریافت میکند لکن تقریباً 400 میلیون متر مکعب آنرا در اثر تبخیر از دست میدهد و سطح آن نیز 28 متر از سطح آب اقیانوس پائینتر است.
[7] -تردیدی نیست که عقبنشینی جنگل و تبخیر آب دریا و خشک شدن باتلاقها در کاهش حیوانات و پرندگان بویژه در تعداد مرغابیها و انواع پستانداران تاثیر محسوس را بجای گذاشته است. حیواناتیکه در شمال ایران زندگی میکردند و اینک منقرض شدهاند عبارتند از شیر آسیایی، ببر مازندرانی، گوزن ایرانی و غیره. نژادهائیکه در معرض خطرانقراض هستند عبارتند از خرس قهوهای، هوبره بزرگ (پرنده ایست) ماهی آزاد و 20 نوع کمیاب از پرندگان، رگ توسعه فیزیکی مناطق ساحلی دریای خزر مرحلة نخست ج 1 ص 118
[8] - تذکره جغرافیای تاریخی ایران چاپ اول ص 282
[9] - تذکره جغرافیای تاریخی ایران ص 285
[10] - سیاحتنامه شاردن ج 4 ص 142
[11] - بر اساس سرشماری عمومی آبانماه 1355 ـ استان گیلان با مساحتی بالغ بر 14711 کیلومتر مربع دارای ده شهرستان مشتمل بر بیست و یک بخش و پنجاه و شش دهستان و جمعاً 2731 آبادی و 30 نقطه شهری را در بر میگیرد که نوزده شهر آن دارای جمعیت پنج هزار نفر بیشتر بوده است رگ فرهنگ آبادیهای کشور ج 8 ص 3 از انتشارات سازمان برنامه و بودجه ـ مرکز آمار ایران.
[12] - در آمار نامه استان گیلان سال 1361 بر اساس سرشماری یاد شده و نتایج نهائی جمعیت این استان 1581772 نفر آورده شده است. ص 1 از انتشارات برنامه و بودجه استان گیلان نشریه شماره 9.
[13] - کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول ج 2 ص 122
[14] - فرهنگ گیلکی نوشتة دکتر منوچهر ستوده ص 11 از انتشارات انجمن ایرانشناسی در سال 1332.
[15] - قدیمیترین آثار مخطوط و بازمانده در منطقة گیل و دیلم مهرههای استوانهای منقوش به خطوط ابتدایی و علائم میخی است که در مارلیک بدست آمده است رجوع شود به مارلیک جلد دوم ص 5 به بعد.
[16] - امام حسین و ایران نوشتة کورت فریشلر چاپ جاویدان ص 3.
[17] - نام سلسلههایی از امیران و والیان بوده که بر لاهیجان و توابع حکمرانی می کردند و عنوان «کیا» پس از نام آنها میآمده مانند:
سید علی کیا، سید هادی کیا و سید رضی کیا ... و همچنین عنوان امیرانی بوده که بر اشکور حکومت میکردند. یا امیرانی که فرمانروای دیلمان بودند و عنوان کیا پیش از نام آنان ذکر شده است. مانند کیا ملک هزار اشکوری، کیا سیفالدین کوشیجی دیلمی، کیا همایون و کیا مسعود و دیگران. واژه کیا مقدمه نام بعضی از آبادیها در گیلان است مانند کیاخان، از رحیمآباد شهرستان رودسر، کیارمش از اشکوربالا از شهرستان رودسر، کیاسرا از شهرستان رشت. کیاسرا از لفمجان شهرستان لاهیجان- کیاسرا از دهستان رحیمآباد شهرستان رودسر، کیا کلایه از جنوب باختری رودسر، کیاکلایه از بخش مرکزی شهرستان لنگرود.
نکته: کلایه، کلا، سرا، کلایه و گاهان افاده معنی از مکان است.
فایل ورد 123 ص
دانلود تحقیق استان تهران
دسته بندی | شهرسازی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 45 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 70 |
استان تهران با وسعتی حدود 18956 کیلومتر مربع بین 34 تا 5/36 درجه عرض شمالی و 50 تا 53 درجه طول شرقی واقع شده است. این استان از شمال به استان مازندران، از جنوب به استان قم، از شرق به استان سمنان و از غرب به استان قزوین محدود شده و مرکز آن شهر تهران است.
بر پایه آخرین تقسیمات کشوری، استان تهران در سال 1373 دارای 9 شهرستان، 22 شهر، 20 بخش، 62 دهستان و 1947 آبادی است.
شهرستانهای آن عبارتاند از:
شهرستان تهران، شهرستان دماوند، شهرستان ری، شهرستان ساوجبلاغ، شهرستان شمیرانات، شهرستان شهریار، شهرستان کرج، شهرستان ورامین، شهرستان اسلامشهر.
«جغرافیای طبیعی و اقلیم»
استان تهران با رشته کوههای البرز از استانهای شمالی ایران جدا شده است. بخش مرتفع البرز در مرز شمال استان به 1500 متر میرسد که در سمت شمال غربی کشیده شده است. در ارتفاعات بالایی کوهستان البرز که دارای شیب نسبتاً تندی است، امکاناتی بسیار محدود برای دستیابی به منابع آب و کشاورزی وجود دارد. از این رو جمعیتی بسیار اندک در این نواحی ساکن شدهاند. شهرستان و تقریباً همه شهر دماوند در این ارتفاعات قرار گرفته است.
ارتفاع رشتهکوههای البرز به سوی شرق افزایش مییابد و در ارتفاع 5678 متری (قله دماوند) به بالاترین حد خود میرسد. قله دماوند در مرکز البرز قرار دارد و مرتفعترین قله میان چکادهای آسیای غربی و اروپا است. قله دماوند آتشفشانی خاموش است که اکنون آخرین مرحلههای پیش از خاموشی کامل را میگذراند و خروج گازهای گوگردی و چشمههای معدنی این ادعا را تایید میکند.
در شمالشرقی استان، کوههای سوادکوه و فیروزکوه قرار دارد و به ارتفاعات شهمیرزاد در شرق میپیوندد.
دیواره جنوبی کوههای البرز مرکزی را در استان تهران کوههای لواسانات و قرهداغ و کوههای شمیرانات که بلندترین نقطه آن قله 3933 متری توچال میباشد، در بر گرفته است. از دیگر ارتفاعات استان میتوان به کوههای حسنآباد و نمک در جنوب، بیبی شهربانو و القادر در جنوب شرقی و ارتفاعات قصر فیروزه در شرق اشاره کرد.
موقعیت آب و هوایی استان تهران، چه در مناطق کوهستانی و چه در دشتها، موجب پوشش گیاهی از نوع نیمه صحرایی شده است. بارندگی اندک و خشکی هوا باعث رشد خار و بوته استپهای صحرایی و نیمه صحرایی به ویژه در بلندیهاست.
نواحی جلگهای و دشتهای استان تهران با شیبی ملایم از شمال شرقی به سوی جنوب غربی کشیده شده است. این مناطق به علت هموار بودن، وضعیتی مناسب برای کشاورزی و تجمع کانونهای زیستی فراهم آورده است.
دشتهای گسترده استان در محدودههای ورامین، تهران و کرج گسترش یافته و شهرهایی پرشمار را در حوزههای خود پدید آورده است. دشتهای استان تهران از هشتگرد آغاز میشوند و تا دشت ورامین ادامه مییابند. بخشی از این دشت آبرفتی، در جنوب استان تهران واقع شده است که با ارتفاع 790 متر از سطح دریا پستترین قسمت استان است. این دشتها از شمال به دامنههای جنوبی البرز و از جنوب به شورهزارها و حاشیه کویر مرکزی و یا رودخانههای شور میانجامند. پوشش گیاهی این ناحیه از گونههای گیاهی خاردار است.
در نواحی مختلف استان تهران به علت موقعیت ویژه جغرافیایی، آب و هوای متفاوتی شکل گرفته است. سه عامل جغرافیایی در شکلگیری آب و هوای آن نقش اساسی و تعیین کننده دارند:
1- کویر یا دشت کویر که در جنوب استان تهران قرار گرفته است و عاملی منفی به حساب میآید. زیرا باعث گرما و خشکی هوا میشود و به همراه خود گرد و غبار میآورد.
2- رشته کوههای البرز که در شمال تهران واقع شده و باعث تعدیل آب و هوا میشود و از این دیدگاه نقشی مثبت ایفا میکند.
3- بادهای مرطوب و باران زای غربی که نقش آن در آب و هوای استان محسوس و موثر است، ولی نمیتواند به طور کامل نقش کویر را خنثی کند.
استان تهران را میتوان به سه بخش اقلیمی زیر تقسیم کرد:
الف- اقلیم ارتفاعات شمالی
ب- اقلیم کوهپایهها
ج- اقلیم نیمه خشک و خشک
گرمترین ماههای سال در دو ایستگاه کرج و مهرآباد، ماههای مرداد و شهریور است که دمای آنها به ترتیب 4/25 و 6/29 درجه سانتیگراد گزارش شده است. سردترین ماه سال نیز در ایستگاه کرج ماه دی است که دمای آن 2/1 درجه سانتیگراد در طی دوره آمارگیری بوده است. به این ترتیب، اختلاف متوسط دمای سالانه 4/28 درجه است. تابستانها در تهران به ویژه در جنوب و مرکز شهر، گرم و در شمال شهر معتدل است.
در زمستان نیز مرکز شهر تهران معتدل است، ولی بخشهای شمالی شهر سرد است و دما بارها به زیر صفر میرسد. میانگین روزهای یخبندان در سالهای 55-1330 در ایستگاه کرج 83 روز و در ایستگاه مهرآباد تهران61 روز گزارش شده است.
وضعیت اقلیمی شهرستان فیروزکوه و دماوند در زمستانها بسیار سرد و در تابستانها خنک است. اقلیم شهرستانهای ورامین و ری نیز زمستانها به نسبت سرد و تابستانها، گرم گزارش شده است.
سازمان هواشناسی میزان بارندگی تهران و شهرستانهای مجاور آن را از سال 1335 به بعد مورد مطالعه قرار داد. نتیجههای به دست آمده از این ایستگاهها نشان میدهد نوسان بارش از سالی به سال دیگر بالا رفته و مقدار بارش در سالهای گوناگون متفاوت بوده است، میزان بارندگی در این استان از جنوب به شمال بیشتر میشود. میانگین بارندگی سالانه در سالهای 55-1330 در ایستگاه کرج با 239 میلیمتر، بالاترین میزان و در ایستگاه مهرآباد با 218 میلیمتر کمترین مقدار بوده است. بیشترین میزان بارندگی در بسیاری از ایستگاههای استان در ماه اسفند است ولی در ایستگاه ورامین بیشترین مقدار بارش در ماه دی است. در همه ایستگاهها کمترین میزان بارش در ماههای مرداد، شهریور و مهر است. در سراسر تابستان، هوا خشک و بدون بارندگی یا با بارندگی بسیار ناچیز است. در کوهپایههای جنوبی بلندیهای البرز نیز مقدار بارش تا اندازهای بیشتر است و نسبت به دشتهای حاشیه کویر تفاوت دارد. در هر بخش، بین 40 تا 50 درصد کل بارش در فصل زمستان صورت میگیرد.
در استان تهران، بیشترین فشار هوا در اواخر پاییز و اوایل زمستان دیده میشود. این، نشانگر غلبه تودههای سرد هوا در این ماههاست. در فصل زمستان، به علت عقبنشینی جبهه سرد به سوی شمال کشور، توده هوای خشک این ناحیه را تحت نفوذ قرار میدهد و به همین سبب حالتی کمفشار پیدا میکند. در بیشتر ماههای سال جهت باد، غربی است و تنها در دو ماه از سال باد از جنوب شرقی و در دو ماه دیگر از شمال میوزد. به این ترتیب، در بیشتر ماهها، بادهای غربی با نوسان زیاد همراه است. جهت عمومی این جریانها، با جهت کلی کوههای البرز تقریباً موازی است و به این ترتیب، تاثیر این کوهها بیشتر به صورت کاهش متوسط باد در درههای کوهپایههای جنوبی است. در مجموع، هوای شهر تهران آرامش و سکون بیشتری نسبت به نقاط مجاور خود دارد و بادهای چندانی ندارد.
طول روزها در تابستان که ارتفاع آفتاب 74 درجه و 48 دقیقه است، به طور متوسط 14 ساعت و 26 دقیقه است و در زمستان 9 ساعت و 34 دقیقه کاهش مییابد. در زمستان، ارتفاع آفتاب 30 درجه و 52 دقیقه است.
«وضعیت اجتماعی و اقتصادی»
جمعیت استان تهران در سال 1373 در حدود 11 میلیون و 647 هزار و 103 نفر برآورد شده است. از این تعداد 768،159،10 نفر در مناطق شهری (23/87 درصد کل استان) و 335،487،1 نفر در مناطق روستایی (77/12 درصد کل استان) زندگی میکنند. نرخ رشد جمعیت بین سالهای 70 تا 73 در کل استان 7/2 درصد، در مناطق شهری 8/3 درصد و در مناطق روستایی 7/3 درصد بوده است. در توزیع شهرستانی جمعیت، بیش از نیمی از جمعیت استان در شهرستان تهران ساکن هستند (73/57 درصد جمعیت کل استان) و شهرستان کرج با 543،120،1 نفر (62/9 درصد کل استان) در مرتبه دوم قرار دارد. کم جمعیتترین شهرستان، شمیرانات با 201،22 نفر (19/0 درصد کل استان) است. بالاترین نرخ رشد جمعیت بین سالهای 70 تا 73 را شهرستان شهریار با 8/11 درصد داشته است.
همچنین بیشترین سهم در گروههای سنی مربوط به گروه 9-5 ساله با 16/16 درصد در کل جمعیت استان بود و کمترین سهم تا پیش از 65 سالگی مربوط به 59-55 ساله با 16/2 درصد کل جمعیت استان بوده است.
در سال 1373، جمعیت فعال استان تهران در حدود 964،220،3 نفر برآورد شد که نسبت به سال 1370 افزایشی برابر 325،273 نفر را نشان میداد.
نرخ اشتغال در کل استان 94 و نرخ بیکاری 6 درصد بود. در مناطق شهری نرخ اشتغال 4/94 درصد و در مناطق روستایی این رقم 4/89 درصد بود.
استان تهران به ویژه شهر تهران و شهرستانهای نزدیک آن از نظر مهاجرپذیری، بیشترین تعداد مهاجران را تاکنون جذب کرده است. بر پایه تحقیقات انجام شده، در حدود نیمی از جمعیت کل شهر تهران و شهرستانهای نزدیک آن به عنوان مهاجر شناخته شدهاند. در حدود یک چهارم این مهاجران از شهرستانهای استانهای تهران و مرکزی به تهران آمدهاند. یک پنجم آنها را متولدان استانهای شمالغربی کشور تشکیل میدهند و در حدود یک دهم آنها از اهالی گیلان و دیگر نقاط هستند.
زبان اصلی مردم استان تهران فارسی است، اما به علت مهاجرت گسترده به این استان، گویشهای دیگری چون زبان آذری و لهجههای متفاوتی از دیگر مناطق ایران نیز به آن افزوده شده است.
منطقه تهران را از نظر موقعیت طبیعی و کشاورزی به دو ناحیه میتوان تقسیم کرد:
ناحیه کوهستانی معتدل که در برگیرنده نواحی شمالی استان مانند بخشهای فیروزکوه، دماوند، لواسانات، رودبار قصران، طالقان و بخشهایی از شمال ساوجبلاغ است که به علت ناهمواریهای شدید سطح زمین، وضعیت نامساعد جوی و اقلیم سرد، مردم این ناحیه بیشتر به فعالیتهای باغداری و دامداری میپردازند و باغهای سیب، گوجهسبز، گیلاس، زردآلو و هلو از مهمترین فرآوردههای این ناحیه به شمار میرود.
دشتها و کوهپایههای جنوبی البرز که ورامین، ری، شهریار، رباط کریم، اشتهارد و بخشهای مرکزی و جنوبی ساوجبلاغ در این ناحیه واقع شدهاند. این ناحیه برای کشاورزی مساعد است، ولی در ناحیههایی که در نزدیکی شورهزارها واقع شدهاند، مشکلاتی در کار کشاورزی وجود دارد. محصولات عمده این ناحیه را گندم، جو، یونجه، ذرات علوفهای، انگور، چغندرقند و پنبه تشکیل میدهد.
استان تهران یکی از کانونهای عمده صنایع کشور است.
یکی از ارکان اصلی اقتصاد استان تهران صنایع ماشینی وابسته است که بیشتر آنها به مونتاژ و تولید کالاهای مصرفی اشتغال دارند. توسعه این صنایع بیشتر در امتداد راههای ورودی به تهران به ویژه در مسیر تهران- کرج، تهران- دماوند، تهران- ساوه و تهران- قم است.
صنایع استان را بر حسب نوع تولیدات میتوان به گروههای زیر تقسیم کرد:
صنایع غذایی، صنایع نساجی و چرم، صنایع کانی غیر فلزی، صنایع فلزی، صنایع سلولزی، صنایع شیمیایی و دارویی، صنایع برق و الکترونیک.
از معدنهای کل کشور 4/15 درصد آن در محدوده استان تهران است. معادن استان تهران را میتوان به دستههای زیر تقسیم کرد:
معادن فلزی: شامل مس، سرب، مولیبدن، منگنز و آهن است؛ تقریباً همه منگنز استخراجی کشور از معادن منگنز استان تهران به دست میآید که در جنوب و جنوب غربی آن قرار دارند.
معادن غیرفلزی: در برگیرنده ذخایر سنگ آهک و دولومیت است.
معادن خاکنسوز: شامل کائولن (خاک چینی) است که 51 درصد تولید کل کشور از این استان استخراج میشود. معدنهای سنگ گچ استان نیز دارای ذخایری بزرگ است.(1)
تهران در گذشتههای دور برخلاف تهران کنونی فرشی بود سبزفام از باغها و بستانهای نفوذناپذیر که ماوای ساکنان غریبش در میان آنها پنهان شده بود. فهم این هزار توی سبز و خرم چندان ساده نبود؛ از این رو، کسانی که در پیچ و خم آن گام مینهادند چه بسا، راه گم میکردند. آنان میپنداشتند که با شهری چون شهرهای دیگر سروکار دارند و نمیدانستند که تهران استثنایی است نسبتاً منحصر به فرد، باغی است پهناور که خانههای زیرزمینی و کوچه باغهای پرپیچ و خم را در دل خود نهان کرده است و نه تودهای از بناهای گوناگون مزین به فضاهای سبز و محورهای ارتباطی.
تهران بیگذشته نیست، اما حکومتهای پیدر پی ایران که در آن استقرار یافتهاند، مانند ساکنان آن، از روی نادانی، به دلایل سیاسی یا مالی در امحای شواهد بصری پیشینیان چنان سرسختی ورزیدهاند که شهر بر اثر آن از هر خاطرهای بری شده است. اکنون دیگر این شهر شبیه همان انسانهای ریشهکن شده بیخاطرهای شده که در آن سکونت دارند. تهران در این گذشته با ری که روزی جزو آن بوده است شریک است. تهران از نظر زمانی ادامه ری و از لحاظ مکانی بخشی از آن است. مرکز این دو شهر، که در گذشته حدود یک فرسنگ فاصله داشته، امروزه به هم پیوسته است. تهران که نزدیک دویست سال است پایتخت شده، اکنون کلانشهری است که جایگزین ری، این شهر باستانی شده که در عهد شکوفایی خود، قبل از هجوم مغولان، در اوایل قرن سیزدهم امالبلاد به شمار میآمده است.
فایل ورد 70 ص
پاورپوینت نظریه های کلاسیک، نئوکلاسیک، سیستمی و اقتضائی در مدیریت دولتی
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | ppt |
حجم فایل | 603 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 36 |
دانلود پاورپوینت با موضوع نظریه های کلاسیک، نئوکلاسیک، سیستمی و اقتضائی در مدیریت دولتی، در قالب ppt و در 36 اسلاید، قابل ویرایش، شامل:
بخش اول: نظریه های کلاسیک
اصول مدیریت علمی
عوامل و عناصر پنج گانه مدیریت صحیح از نظر تیلور
وظایف شش گانه سازمان از نظر هنری فایل
اصول مدیریت از نظر هنری فایول
علل اهمیت نظرات فایول
ویژگیهای سازمان بوروکراتیک از نظر ماکس وبر
ویژگیهای سازمان بوروکراتیک از نظر ماکس وبر
انتقادات وارده بر نظریه کلاسیک
بخش دوم : نظریه های نئوکلاسیک (روابط انسانی)
علل پیدایش نظریه های نئوکلاسیک (روابط انسانی)
اصول روابط انسانی از نظر التون مایو
اهمیت مکتب روابط انسانی
نظر چستر بارنارد
انگیزش و چگونگی ارتباط آن را با کار مدیران
سلسله مراتب نیازها از نظر مازلو
استفاده مدیران از سلسله مراتب نیازها برای انگیزش کارکنان
کریس آرجریس بر چه عاملی تاکید در سازمان داشت؟
عوامل دفاعی فرد در سازمان
نظر داگلاس مک گریگور
فرضیه های تئوری x
فرضیه های تئوری y
نظر هرزبرگ در باره انگیزش کارکنان
عوامل ایجاد انگیزش(محرک) از نظر هرزبرگ
نظریات دیوید مک کلی لند درباره سازمان و مدیریت
بخش سوم: نظریه های سیستمی و اقتضائی
تعریف سیستم
اجزاء سیستم
سازمان به عنوان یک سیستم
مفهوم نگرش اقتضایی
نظریه فرد فیدلر در ارتباط با نگرش اقتضائی
قسمتی از متن:
ویژگیهای سازمان بوروکراتیک از نظر ماکس وبر:
1- وظایف غیر شخصی
2- سلسله مراتب مشخص سازمانی
3- تعیین واضح و روشن وظایف ادارات
4- انتخاب ماموران برای کار اداری بر اساس شرایط
حرفه ای
5- بکارگیری کارکنان اداری بر اساس قرارداد
6- پرداخت حقوق به کارکنان بر اساس مقام
7- شغل مامور اداری حرفه اصلی یا تنها کار او باشد
توضیحات:
این فایل شامل پاورپوینتی با موضوع"نظریه های کلاسیک، نئوکلاسیک، سیستمی و اقتضائی در مدیریت دولتی" می باشد که در حجم 36 اسلاید، همراه با توضیحات کامل تهیه شده است که می تواند به عنوان ارائه کلاسی مورد استفاده قرارگیرد.
پاورپوینت تهیه شده بسیار کامل و قابل ویرایش بوده و در تهیه آن، کلیه اصول و علائم نگارشی و چیدمان جمله بندی رعایت شده و به راحتی و به دلخواه می توان قالب آن را تغییر داد.